کتاب فرانکلین معذرت می خواهد

Franklin says sorry
کد کتاب : 15108
مترجم :
شابک : 978-6008148029
قطع : خشتی
تعداد صفحه : 32
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1999
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

معرفی کتاب فرانکلین معذرت می خواهد اثر شارون جنینگز

در این مجموعه، داستان جذاب و جالب "فرانکلین" با دقت بیان شده است. در لحظه‌ای که فرانکلین راز دوستش را افشا می کند احساسی بد و آزاردهنده او را فرامی گیرد.
فرانکلین در برابر این وضعیت با احساس وحشتناکی مواجه می‌شود. او متوجه می‌شود که از دست دادن دوستیش با خرس، احساسات نامطلوبی را در او بوجود آورده است. تلاش‌های فرانکلین برای ترمیم این دوستی بی‌نتیجه می‌ماند و هر چه تلاش می‌کند، روابط آنها بهبود نمی‌یابد. این وضعیت نگران‌کننده برای فرانکلین به مرور زمان تشدید می‌شود.

اما در آخرین لحظات این داستان، ترکیبی از رویدادها و تفکرات به فرانکلین آموخته می‌شود که او را به راه‌حل نهایی می‌رساند. فرانکلین متوجه می‌شود که در تمام این تلاش‌ها، به اصلی مهم تر پی نبرده است: ابراز تأسف و پذیرش خطا. او درک می‌کند که نباید از گفتن "متاسفم" خودداری کند. این عبارت ساده، توانایی ترمیم رابطه را فراهم می‌کند.

در نهایت، این داستان علاوه بر زیبایی داستانی، یک درس ارزشمند از طریق تجربیات فرانکلین به ما آموزش می‌دهد که گاهی ابراز تأسف و قبول کردن اشتباهات می‌تواند مسیری برای بهبود روابط و بازیابی دوستی‌های گم‌شده فراهم آورد. این داستان با شفافیت و عمق، ما را به فرآیند درونی فرانکلین همراه می‌کند و در طی آن ما را با تأمل در مفهوم و اهمیت ابراز تأسف آشنا می‌سازد.

کتاب فرانکلین معذرت می خواهد

شارون جنینگز
شارون جنینگز بیش از شصت کتاب برای جوانان نوشته است- کتاب های تصویری، کتاب های فصل، رمان هایی برای خوانندگان بی میل، رمان های طبقه متوسط و فیلمنامه ها.او که در تورنتو، کانادا مستقر است، تدریس نوشتن در دانشگاه رایسون را انجام می دهد، به عنوان ویراستار آزاد و داوری نسخه خطی فعالیت می کند و کارگاه ها و سخنرانی هایی را در سراسر کشور برگزار می کند.
قسمت هایی از کتاب فرانکلین معذرت می خواهد (لذت متن)
فرانکلین دوستان زیادی دارد. او می داند چگونه برای آن ها دوست خوبی باشد. او می داند قرض دادن اسباب بازی هایش به دوستانش و نگه داشتن قول هایش چه قدر اهمیت دارد. او یاد گرفته است که چگونه یک بازنده ی صبور خوب و یک برنده ی مهربان باشد. یک روز فرانکلین یاد گرفت که چه قدر گفتن معذرت می خواهم می تواند مهم باشد. یک روز صبح فرانکلین و دوستانش در اتاق زیرشیروانی داخل جعبه های اسباب بازی و درون سطل های وسایل از دور مصرف خارج شده، دنبال چیزهای به درد بخور می گشتند. آن ها چیزهای زیادی پیدا کردند تا کلبه ی درختی شان را به صورت یک کشتی درآورند. فرانکلین یک کلاه قدیمی را بالا گرفت و گفت: « این کلاه کاپیتان کشتی است.» خرس یک بطری را جلوی چشمش گرفت و گفت: « این می تواند دوربین تلسکوپی کشتی ما باشد. بعد فریاد زد درختان جنگلی دارند تکان می خورند. این هم یک غول دریایی است که دارم می بینم.»