باد نقاب از طرفی برگرفت/ خواجه سبک عاشقی از سر گرفت/ گل نفسی دید شکر خنده ای/ بر گل و شکر نفس افکنده ای/ فتنه آنماه قصب دوخته/ خرمن مه را چو قصب سوخته/ تا کمر از زلف زره بافته/ تا قدم از فرق نمک یافته/ دیدن او چون نمک انگیز شد/ هر که در او دید نمک ریز شد/ تا نمکش با شکر آمیخته/ شکر شیرین نمکان ریخته/ طوطی باغ از شکرش شرمسار/ چون سر طوطی زنخش طوقدار/ زان زنخ گرد چو نارنج خوش/ غبغب سیمین چو ترنجی به کش/ مست نوازی چو گل بوستان/ توبه فریبی چو مل دوستان/ لب طبری وار طبر خون به دست/ مغز طبرزد به طبر خون شکست/ سرخ گلی سبزتر از نیشکر/ خشک نباتی همه جلاب تر/ خال چو عودش که جگرسوز بود/ غالیه سای صدف روز بود/ از غم آن دانه خال سیاه/ جمله تن خال شده روی ماه/ جزع ز خورشید جگر سوزتر/ لعل ز مهتاب شب افروزتر/ از بنه دل که به فرسنگ داشت/ راه چو میدان دهن تنگ داشت/ ز اندل سختش که جگر خواره گشت/ بر جگر من دل من پاره گشت/ لب به سخن خنده به شکر خوری/ رخ به دعا غمزه به افسونگری/ بسته چو حقه دهن مهره دار/ راهگذر مانده یکی مهره وار/ عشق چو آن حقه و آن مهره دید/ بلعجبی کرد و بساطی کشید/ کیسه صورت ز میانم گشاد/ طوق تن از گردن جانم گشاد/ کار من از طاقت من درگذشت/ کاب حیاتم ز دهن برگذشت/ عقل عزیمت گرما دیو دید/ نقره آن کار به آهن کشید/ دل که به شادی غم دل می گرفت/ چشمه خورشید به گل می گرفت/ مونس غم خواره غم وی بود/ چاره گر می زده هم می بود/ ای بتبش ناصیت از داغ من/ بیخبر از سبزه و از باغ من/ سبزه فلک بود و نظر تاب او/ باغ سحر بود و سرشک آب او/ وانکه رخش پردگی خاص بود/ آینه صورت اخلاص بود/ بسکه سرم بر سر زانو نشست/ تا سر این رشته بیامد بدست/ این سفر از راه یقین رفته ام/ راه چنین رو که چنین رفته ام/ محرم این ره تو نه ای زینهار/ کار نظامی به نظامی گذار
حکایتی از مخزن الاسرار (گفتگوی انوشیروان با وزیر خردمندش، بزرگمهر): زمانی که به شکار رفته بودند و پادشاه گفتگوی دو جغد را بر خرابههای یک روستا دید. به وزیرش گفت چه میگویند. وزیر گفت در مورد خواستگاری و شیربها صحبت میکنند. آن یکی به دیگری میگوید باید بجز این خرابه، خرابه دیگری هم به عنوان شیربها بدهی. دیگری جواب میدهد تا مادامی که پادشاه این است من صد هزار صد هزار خرابه به تو میبخشم (گر ملک این و همین است روزگار/ زین ده ویران دهمت صد هزار). آنجا بود که انوشیروان از خواب بیدار شد. این حکایت، مناسب حال حکمرایان است و باید روزی یک بار آن را بخوانند!
مفید بود کاش بیشتر بود
خوب بود و عالی
آیا خوشنویسیه یا ماشینیه؟
بیشتر عرفانی هستش
خیلی بد
بله؟آثار نظامی خیلی بده؟!بعضیا لیاقت ایرانی بودن ندارن متاسفانه.اگه به نظرت خوب نیست،مشکل از سواد خودته عزیز من که متوجهش نمیشی.بنظرم بیشتر مطالعه کن برا خودت بهتره
هر کسی اختیار دارد نظرش رو بدهد. از دل ادبیات حداقل چیزی که بیرون میاد ،همین نکته است. نظامی خودش و اثر بزرگش، نیازی به وکیل مدافع متعصب ندارد. تنها کسی حق دفاع از نظامی را دارد که خوب آن را خوانده باشد ، کامل و دقیق ، نه از سر حالی گذرا و کیفی لحظه ای!
سلام من فقط از اصلاعات معرفی کتاب مخزن الاسرار اثر الیاس بن یوسف نظامی گنجوی "الیاس بن یوسف نظامی گنجوی" ملقب به "نظامی" یکی از بزرگترین شاعران داستان سرا در ادبیات فارسی بوده که از او گنجینه ای با نام خمسه یا پنج گنج بر جای مانده است. نگارش منحصر به فرد پنج گنج سبب شده تا حکیم "نظامی"، صاحب سبک به خصوص خود و پیشرو در ادبیات داستانهای غنایی به شمار برود. در منظومهی پنج گنج، اثر "مخزن الاسرار" نخستین مثنوی حکیم "نظامی" و یکی از مصداقهای بارز. استفاده کردم خیلی خوب بود ممنون 👍🏻🙏
خیلی خوب بود ممنون🌷
سلام اطلعات خوبی بود ممنون
بله خوب بود ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️