پادشاه جورگ آنکرات حالا بیستساله است و پادشاه هفت کشور. هدفش که انتقام از پدرش بود به واقعیت نپیوسته و اهریمنانی که او را تعقیب میکنند حالا قویتر شدهاند؛ بااینحال فرقی ندارد که مسیرش چقدر دردناک باشد، او همچنان قصد دارد گام بعدی را به جلو بردارد.
جورگ میخواهد امپراتور شود. این جایگاهی است که نه با شمشیر، بلکه با انتخابات به دست میآید. هیچکس در حافظهی زنده نتوانسته اکثریت رأیها را به دست بیاورد و امپراتوری درهمشکسته بدون رهبر ماندهاست. جورگ نقشه دارد تا این وضعیت را تغییر دهد. او فناوری گمشده در سرزمینها را پیدا کردهاست و در استفاده از آن هیچ تردیدی ندارد.
ولی خیلی زود میفهمد که رقیبی سر راهش است؛ جادوگر مرگی که تابهحال مانندش را ندیدهاست… موجودی که از خود او منفورتر و وحشتناکتر است: پادشاه مرده.