«همزاد تنهایی زندگی داستانی فردی است. که در کودکی یتیم می شود و قدرت تحصیل را از دست میدهد. او که برخاسته از خاندانی اصیل و متمول است مورد اهانت های روزانه استاد قرار میگیرد تا اینکه با اتفاقی باورنکردنی به درجه نبوغ می رسد.
این شخص کسی جز علامه سید محمد حسین طباطبایی نیست.
ساعتی بعد که داشت با گامهایی آرام از صخره ها پایین می آمد. لازم نبود حس کند کوله باری از یقین در پشت دارد. همین که نمرده بود به معنای موفقیت بزرگ بود. چه موفقیتی بالاتر از این که خدا را با مرگ خود تهدید کرده بود و گوهر فهم را از دستش گرفته بود؟