ما داستان میگوییم تا از چندوچون زندگی سر دربیاوریم. اما چرا مجذوب این روایت میشویم و آن دیگری چنگی به دلمان نمیزند؟ از اسطورههای کهن گرفته تا محبوبترین رمانها و فیلمهای امروزی، داستانهای ماندگار از دل ساختاری سر برمیآورند که بازتابی از تجربههای زنده و واقعی ماست.
در دل جنگل به همۀ کنجهای تاریک ساختار روایت سرک میکشد. جان یورک، نویسنده و سازندۀ بسیاری از سریالهای تلویزیونی نامآشنا، با رجوع به انواع واقسام نمونهها، از هملت گرفته تا سوپرانوز، از فیلمنامه گرفته تا نمایشنامه، رمان، گزارشهای ژورنالیستی و حتی نقاشی، پرده از الگوهای جامع و جهانشمولی برمیدارد که در دل ماندگارترین روایتها نهفته، الگوهایی که درکشان کلید خلق داستانهایی است که نهتنها مخاطب را سرگرم میکنند، بلکه عمیقا او را تحتتأثیر قرار میدهند.
یورک با نگاهی موشکافانه و زبانی روشن و مملو از شوخطبعی از خلال بررسی ساختار پنجپردهای و حقایق روانشناسی راهورسم خلق شخصیتهای ملموس، پیرنگهای جذاب و رویدادهای گیرا و زنده را نشانمان میدهد. اما در دل جنگل فراتر از یک راهنمای فنی، کاوشی است در چرایی اهمیت داستانها. به این ترتیب با وجود آنکه کتاب در وهلۀ اول نویسندگان و علاقهمندان به نویسندگی را مخاطب قرار میدهد، در نهایت نگاه همۀ ما را به کتاب خواندن، تماشای فیلم و تئاتر، و البته داستانگویی عوض میکند.
جان یورک (زادهٔ ۹ ژوئیهٔ ۱۹۶۲) تهیهکننده تلویزیونی، و مدیر اجرایی تولید است. وی از سال ۱۹۹۴ میلادی تاکنون مشغول فعالیت بودهاست.
از فیلمها یا مجموعههای تلویزیونی که وی در آنها نقش داشتهاست، میتوان به اسکینز، ترفندهای نو، مأموران مخفی، شیادها، رابین هود، خیابان، شهر هالبی، تلفات، ازدسترفته و ایستاندرز اشاره نمود.