جک اسپارو غلاف افسونشده و شمشیر قدرتمند کورتس را در دست دارد. ورد سحرآمیز را هم خواندهاست. اما متأسفانه روح ارباب اصلی شمشیر، یعنی هرمن کورتس، او را زیر نظر دارد. سرنوشت خدمهی بارنکل که در جزیرهی برفی گیر افتادهاند، حالا در دستان جک است. او باید راهی پیدا کند تا شمشیر خودسر را تحت فرمان خود درآورد؛ سپس کورتس را شکست دهد و خدمهاش را آزاد کند. اما مثل همیشه، این بار هم کارش آسان نخواهد بود.