کتاب چگونه منفی اندیشی را کنار بگذاریم

کتاب «چگونه منفی اندیشی را کنار بگذاریم» نوشته‌ی درک بورت‌ویک ، اثری در ژانر خودیاری و توسعه‌ی فردی است که در سال ۲۰۲۲ منتشر شد. بورت‌ویک که بیش از سی سال تجربه در زمینه‌ی مربی‌گری ذهن، هیپنوتیزم‌درمانی، برنامه‌ریزی عصبی-زبانی (NLP) و آموزش مهارت‌های ارتباطی دارد، در این کتاب کوشیده است تا یک راهنمای عملی و نظام‌مند برای مهار افکار منفی، تفکر بیش‌ازحد، سوگیری‌های ذهنی و گفت‌وگوی درونی ناسالم ارائه دهد. این اثر به‌ویژه برای افرادی نوشته شده که در جست‌وجوی بهبود کیفیت ذهنی و عاطفی خود در زندگی شخصی یا حرفه‌ای هستند و می‌خواهند از الگوهای فکری بازدارنده رهایی یابند. کتاب در قالب دو بخش تنظیم شده است. بخش نخست به سازوکار مغز و ذهن، منشأ زیستی و روانی تفکر منفی، و چرایی پایداری حلقه‌های فکری سمی می‌پردازد. نویسنده در این بخش توضیح می‌دهد که ذهن انسان به‌صورت طبیعی تمایل به تمرکز بر خطر و خطا دارد، پدیده‌ای که آن را «سوگیری منفی» می‌نامد. او می‌کوشد خواننده را متوجه کند که افکار منفی تصادفی یا فردی نیستند، بلکه از تعامل میان زیست‌شناسی، تربیت و عادت‌های شناختی ناشی می‌شوند. بخش دوم کتاب بر اصلاح این الگوها تمرکز دارد و روش‌هایی برگرفته از NLP، هیپنوتیزم‌درمانی، درمان شناختی-رفتاری (CBT) و رویکرد «کل مغز و ذهن» را برای جایگزینی افکار منفی با الگوهای مثبت و توانمند آموزش می‌دهد. این روش‌ها شامل تمرین‌های خودگویی مثبت، بازسازی باورهای محدودکننده، افزایش آگاهی هیجانی و تقویت گفت‌وگوی درونی سازنده است.
یکی از نکات متمایز کتاب، ارائه‌ی برنامه‌های صوتی تکمیلی است که تحت عنوان DTI Rapid Learning Accelerator در دسترس قرار دارد و هدف آن تسریع درونی‌سازی مفاهیم کتاب از طریق تمرین‌های شنیداری و تلقینی است. این ویژگی، کتاب را از سطح صرفا نظری به سطح ابزاری کاربردی ارتقا می‌دهد. درعین‌حال، بورت‌ویک بر این نکته تأکید می‌کند که تغییر پایدار نیازمند پذیرش خود و اصالت ذهنی است، نه صرفا جایگزینی سطحی افکار منفی با جملات مثبت. از منظر تحلیلی، مضمون مرکزی کتاب، توانمندسازی ذهنی از طریق درک سازوکار تفکر منفی است. نویسنده ذهن را همچون سیستمی پویا در نظر می‌گیرد که اگر الگوهای آن بازسازی شوند، احساسات و رفتار نیز به‌دنبال آن تغییر می‌کند. او پیشنهاد می‌کند که برای دستیابی به آرامش و وضوح ذهنی، باید میان بخش‌های تحلیلی و شهودی مغز هماهنگی ایجاد کرد، زیرا هر دو در شکل‌گیری تصویر فرد از خود و جهان نقش دارند. افزون بر این، نویسنده کاربرد آموزه‌های خود را به حوزه‌های کسب‌وکار و رهبری سازمانی نیز گسترش می‌دهد؛ از دید او، ذهن آرام و متمرکز شرط لازم برای کاریزما، ارتباط موثر و تصمیم‌گیری آگاهانه است. با وجود نقاط قوت فراوان، برخی محدودیت‌ها نیز وجود دارد. ترکیب چند رویکرد درمانی ممکن است برای خوانندگانی که به دنبال مبانی روان‌شناختی مستند هستند، التقاطی به نظر برسد. همچنین ادعای «از بین بردن کامل تفکر منفی» بیش از آنکه نتیجه‌ی علمی باشد، نوعی انگیزه‌بخشی بازاری تلقی می‌شود. بااین‌حال، برای مخاطبانی که خواهان راهنمایی عملی برای بازسازی ذهن و خروج از چرخه‌ی منفی‌نگری هستند، کتاب بورت‌ویک اثری انگیزشی، ساختارمند و سرشار از ابزارهای کاربردی است. در مجموع، «چگونه منفی اندیشی را کنار بگذاریم» نقشه‌ی راهی است برای تبدیل آگاهی به تغییر واقعی: کتابی که از خواننده می‌خواهد نه صرفا مثبت فکر کند، بلکه شیوه‌ی اندیشیدن خود را بازآفرینی نماید.