کتاب «حدود هستی» اثر ماری-ایو مورین، استاد فلسفه در دانشگاه آلبرتا، یکی از آثار مهم و ژرف در فلسفه قارهای معاصر است که در سال ۲۰۲۲ توسط انتشارات دانشگاه ادینبورگ منتشر شد. این تکنگاری به بررسی تطبیقی اندیشههای دو متفکر برجسته، موریس مرلوپونتی و ژانلوک نانسی، میپردازد؛ دو فیلسوفی که هر یک به شیوهای متمایز، اما همپوشان، کوشیدهاند از مرزهای پدیدارشناسی کلاسیک عبور کنند تا به ساحت هستیشناسی و مادیت برسند. موربن در این اثر، با زبانی تحلیلی و ساختاری منظم، میکوشد نسبت میان «حس» و «هستی» را در فلسفهی این دو متفکر روشن سازد و نشان دهد چگونه هر دو در برابر گرایشهای انسانمحور و ذهنگرای پدیدارشناسی سنتی، نوعی هستیشناسی گشوده به امر بیرونی و عینی بنا میکنند. کتاب در سه محور بنیادین سامان یافته است: بدن، شیء، و هستی. در بخش نخست، مورین میکاود که چگونه مرلوپونتی در آثار پایانی خود-بهویژه در مفهوم «گوشت»-بدن را نه بهعنوان ابژهای در میان ابژهها بلکه به مثابه بستر درهمتنیدگی حس و هستی درک میکند؛ در حالیکه نانسی، در رویکردی متفاوت، بدن را صحنهی فاصله، اشتراک و تکثر میبیند؛ جایی که وجود، نه در ادغام بلکه در تفکیک و تماسهای همزمان آشکار میشود. در بخش دوم، او به سراغ مسئلهی «چیز» یا ابژه میرود و نشان میدهد که مرلوپونتی در جستوجوی فراروی از تقابل سوژه/ابژه، شیء را درون شبکهای از رابطههای ادراکی میبیند، حال آنکه نانسی، با تأکید بر «آزادی سنگ» یا استقلال ماده، به نوعی ماتریالیسم هستیشناختی دست مییابد که در آن اشیاء خودجهاندار و مستقل از آگاهی انسانیاند. بخش سوم کتاب به مفهوم هستی اختصاص دارد و پیوند هر دو متفکر با هایدگر را بازخوانی میکند؛ مورن این فصل را «دو هستیشناسی حس» مینامد، زیرا هر دو فیلسوف با وجود تفاوتهایشان، بر آناند که هستی نه امری صرفا اندیشیده بلکه محسوس و مجسم است. در سطح نظری، کتاب نشان میدهد که مرلوپونتی و نانسی هر دو از پدیدارشناسی به سمت هستیشناسی حرکت میکنند؛ نوعی چرخش از «پدیدار برای ما» به سوی «هستی در خود». مورین این چرخش را پاسخی به نقدهای واقعگرایانهی معاصر بر پدیدارشناسی میداند؛ نقدهایی که این سنت را به همبستگیگرایی و انسانمحوری متهم کردهاند. از نگاه او، هر دو فیلسوف میکوشند تا بدون بازگشت به متافیزیک سنتی، استقلال و بیرونیت هستی را بازشناسند، و در عین حال نشان دهند که حس، خود بخشی از گشودگی به هستی است. بدینسان، مرلوپونتی و نانسی درباره حس و هستی پلی است میان پدیدارشناسی و متافیزیک معاصر، میان تجربهی زیسته و پرسش از وجود. نوشتهی مورین از نظر ساختار و دقت فلسفی چشمگیر است. او با نگاهی تطبیقی و تحلیلی، خطوط همگرایی و واگرایی میان دو فیلسوف را آشکار میسازد و در عین حال، خواننده را درگیر پرسشی عمیقتر میکند: آیا میتوان از حس آغاز کرد و به هستی رسید، بیآنکه در دام ایدئالیسم گرفتار شد؟ با این حال، دشواری متن و پیشفرض آشنایی با آثار هایدگر، مرلوپونتی و نانسی ممکن است مطالعهی کتاب را برای خوانندگان تازهکار در فلسفه قارهای پیچیده سازد. افزون بر این، تمرکز کتاب بر جنبههای هستیشناختی ممکن است برای کسانی که به وجوه وجودی یا انسانگرای پدیدارشناسی علاقه دارند، کمتر جذاب باشد. در مجموع، اثر ماری-ایو مورین، سهمی برجسته در گفتوگوی فلسفی دربارهی رابطهی حس و هستی است. او نشان میدهد که پدیدارشناسی، اگر بخواهد به درکی ژرفتر از مادیت و بیرونیت برسد، باید خود را در معرض خطر هستیشناسی قرار دهد. برای پژوهشگران فلسفه قارهای، پدیدارشناسی، و نظریهی واقعگرایی معاصر، این کتاب نه تنها منبعی تحلیلی بلکه راهنمایی برای بازاندیشی در حدود و امکانات تجربهی انسانی در برابر حضور خود هستی است.
درباره ماری ایو مورین
ماری ایو مورین (Marie-Eve Morin) فیلسوف کانادایی و استاد فلسفه در دانشگاه آلبرتا است. از سال 2012 تا 2018 وی سردبیر سمپوزیوم: مجله کانادایی فلسفه قاره ای بود. مورین به خاطر کارهایش در زمینه ساختارگرایی پسا پدیدارشناسی شناخته شده است.