آیا بین اخلاق و اقتصاد ارتباطی وجود دارد؟ این ارتباط چگونه ترسیم میشود؟ بهترین روش برای پاسخ به این پرسشها دستیابی به منطقی است که بتوان بر مبنای آن ارتباط مزبور را بررسی کرد. فرضیه کتاب حاضر این است که الگوی پیشنهادی برای نظاممندی معرفتهای اقتصادی میتواند منطقی مناسبی برای چگونگی ترسیم ارتباط بین اخلاق و اقتصاد باشد.