کتاب «ژنتیک و فلسفه» نوشتهی کارولا اشتوتس و پل گریفیتس، به بررسی مفهومی و فلسفی ایدهی «ژن» در علم زیستشناسی میپردازد. نویسندگان تلاش میکنند نشان دهند که ژن در طول تاریخ از یک مفهوم ساده و پیشبینیکننده در ژنتیک مندلی به مفهومی پیچیدهتر در زیستشناسی مولکولی و نظریههای رشد تبدیل شده است. کتاب بهجای تمرکز بر پیامدهای اخلاقی یا اجتماعی ژنتیک، ساختار مفهومی و نظری آن را بررسی میکند و میپرسد که آیا میتوان فرآیندهای زیستی را صرفا با ژنها توضیح داد یا باید به نقش عوامل محیطی، فیزیولوژیکی و توسعهای هم توجه کرد. نویسندگان ضمن ارائهی تاریخچهی کوتاهی از تحول مفهوم ژن (از ژنهای مندلی که صرفا ابزاری برای پیشبینی صفات بودند تا ژنهای مولکولی که به ساختارهای فیزیکی درون DNA اشاره دارند)، نشان میدهند که این دو معنا همیشه با هم سازگار نیستند و همین دوگانگی، بسیاری از بحثهای فلسفی ژنتیک را شکل داده است. سپس بحث به موضوع کاهشگرایی میرسد: این ایده که تمام پدیدههای زیستی را میتوان به سطح ژنها فروکاست. اشتوتس و گریفیتس با استفاده از نمونههای تجربی و نظری استدلال میکنند که چنین دیدگاهی ناکافی است، چون ویژگیهای زیستی نتیجهی شبکهای از عواملاند، نه فقط حاصل فعالیت یک مولکول خاص. این کتاب همچنین به موضوع «ژنمحوری» و این باور که ژنها علت اصلی تمام ویژگیها هستند، پرداخته و نویسندگان با تکیه بر دادههای اپیژنتیکی و نظریهی سیستمهای رشدی نشان میدهند که عوامل محیطی، تنظیمات سلولی و فرایندهای غیرژنومی هم نقش علّی برابر دارند. آنها مفهوم «برابری علّی» را مطرح میکنند تا نشان دهند هیچ عامل منفردی (حتی ژن) بهتنهایی تعیینکنندهی صفات نیست. همچنین فصلهایی از کتاب به مفهوم «اطلاعات ژنتیکی» اختصاص دارد، جایی که نویسندگان پرسش میکنند آیا ژنها واقعا حامل اطلاعات به معنای زبانی یا معناییاند، یا فقط بخشهایی از یک نظام ارتباطی بزرگتر هستند. در ادامه اشتوتس و گریفیتس تصویری از زیستشناسی ارائه میدهند که در آن ژن نه نقطهی آغاز بلکه یکی از اجزای درهمتنیدهی نظامهای زیستی است. آنها نتیجه میگیرند که برای درک رشد و تکامل، باید مدلهای تعاملیتر و میانرشتهای به کار گرفت که در آن محیط، فیزیولوژی و ساختارهای توسعهای به اندازهی ژنها اهمیت دارند.
درباره کارولا اشتوتس
محقق آلمانی در فلسفه زیستشناسی، علوم شناختی و فلسفه علم بود. او به همراه پل ای. گریفیتس، پیشگام استفاده از روشهای فلسفه تجربی در حوزه فلسفه علم بودند.