داستان این کتاب از زبان پسری به نام متیو تعریف می شود؛ پسر بیشتر وقت خودش را در اتاقی می گذراند که قرار بوده برای برادر کوچکش باشد، اما هیچ وقت پایش به این اتاق باز نشد و متیو همیشه درباره ی او احساس گناه می کند. او به نوعی بیماری وسواس گونه دچار است، آن قدر که همیشه در حال تلاش برای ضد عفونی کردن محیط اطرافش است و به همین دلیل روزهاست به مدرسه نرفته تا اختیار عمل بیشتری داشته باشد. اما پدر و مادرش درباره این شرایط احساس نگرانی می کنند. متیو که همیشه از پشت پنجره همه همسایه ها را زیر نظر دارد در جریان اتفاقاتی که برای آن ها می افتد قرار دارد…
کتاب از پشت پنجره