کتاب خواهران تاریک

Dark Sisters
کد کتاب : 24709
شابک : 978-6003531598
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 272
سال انتشار شمسی : 1402
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

معرفی کتاب خواهران تاریک اثر مهدی رجبی (1359)

لحن نوشتاری این رمان صمیمی و خودمانی است به‌گونه‌ای که مخاطب را با خود به هزارتوی ماجرا می‌برد و با تصویرسازی قوی لذتی بی‌نظیر را برایش خلق می‌کند و او را ترغیب به خواندن کتاب وپیگیری ماجرا می‌کند.
پاره نخست داستان در حین یک سفر کلید می‌خورد که به شیوه روایت اول شخص و به صورت واگویه یکی از شخصیت‌ها به نام نیما آغاز می شود: «مغزم درست کار نمی‌کند، خوابم برده؟ چقدر خوابیده‌ام؟ صدای پایین آمدن شیشه برقی را می شنومو بعد صدای مامان که می‌گوید: نیما بیداری؟ تونل... سفتی شیشه پنجره را روی گیج‌گاهم حس می‌کنم. دود غلیظ تو سوراخ‌های دماغم فرو می‌رود. پلکهایم نمیه باز می‌شوند. کامیونی غرش کنان از کنارمان می‌گذرد...»
نویسنده در جای جای کتاب با توصیف رودیدادها، مکان‌ها، اشیاء و اشخاص می پردازد و با این آرایه ادبی مطالب را در دهن خواننده ماندگارتر می‌کند

"پله‌ها و پاگرد طبقه‌ی بالا در تاریکی غرق شده‌اند. در نور خفه‌ی سالن به مردی زل می‌زنم که با چشم‌های بسته روی تختی فلزی و بدون ملافه دراز کشیده و لوازم جراحی را ردیف کنارش چیده‌اند، چاقو و قیچی و انبر و چیزهای عجیب غریب دیگر. به شست پای مرد، کارتی گره زده‌اند. این مرد، روی تخت فلزی مرده و عجیب است که اصلا از او نمی‌ترسم."

کتاب خواهران تاریک

مهدی رجبی (1359)
مهدی رجبی متولد شهریور ۱۳۵۹- خمین می باشد. وی دارایلیسانس فیلم‌سازی (دانشکده‌ی صدا و سیما) و فوق‌لیسانس ادبیات نمایشی (دانشگاه تربیت مدرس) است. رجبینگارش فیلم‌نامه‌ی چند سریال و فیلم تلویزیونی و انیمیشن تجربی و کسب جوایز متعدد داخلی و بین‌المللی را انجام داده است. او برای کتاب فراموشان‌ این زمستان؛ کاندیدای بهترین مجموعه داستان جایزه‌ی ادبی یلدا،‌ ۱۳۸۴، معمای دیوانه‌ی کله‌آبی؛ کاندیدای جایزه‌ی ادبی اصفهان ۱۳۸۷ و کتاب برگزیده‌ی ک...
قسمت هایی از کتاب خواهران تاریک (لذت متن)
پله ها و پاگرد طبقه ی بالا در تاریکی غرق شده اند. در نور خفه ی سالن به مردی زل می زنم که با چشم های بسته روی تختی فلزی و بدون ملافه دراز کشیده و لوازم جراحی را ردیف کنارش چیده اند، چاقو و قیچی و انبر و چیزهای عجیب غریب دیگر. به شست پای مرد، کارتی گره زده اند. این مرد، روی تخت فلزی مرده و عجیب است که اصلا از او نمی ترسم.