کتاب گرگ ها گریه نمی کنند

«گرگها گریه نمی‌کنند» نوشته‌ی محمدرضا یوسفی رمانی برای مخاطبان نوجوان است. یوسفی از نویسندگان باتجربه‌ی ادبیات کودکان و نوجوانان است که جوایزی نیز کسب کرده است. شخصیت اصلی این رمان یک نوجوان است و فضای داستان تلفیقی از اتفاقات واقعی و تخیلی است. سفر چند نوجوان به یک روستا اتفاقی واقعی است اما تبدیل یکی از این پسران به گرگ، تخیلی و غیرواقعی است. نویسنده کوشیده است تا فضای داستانش قابل باور باشد. ماجرایی پرفراز و نشیب و جذاب که گرچه قدم به دنیای خیال می‌گذارد اما زندگی روزمره در آن جاری است.
در یک روز برفی «شهاب» به همراه دوستان خود «جواد» و «کاوه» و «داوود» به روستایی دور افتاده و کوهستانی می‌روند. آن‌ها از دست مردی خلافکاری فرار می‌کنند که آن‌ها را مجبور به دزدی و پخش مواد مخدر می‌کرده است. این روستا زادگاه داوود است و در آن زن و شوهری پیر، به تنهایی زندگی می‌کنند. بقیه‌ی اهالی، همه به شهر مهاجرت کرده‌اند. داوود پیشنهاد رفتن به آن روستا را می‌دهد تا هم از دست آن خلافکار فرار کنند و هم پیرزن و پیرمرد توی ده از تنهایی در بیاورند.
ماشین آن‌ها در جاده خراب می‌شود و آن‌ها مجبور می‌شوند مسافتی را در هوای برفی پیاده طی کنند. هنگام پیاده‌روی شهاب روی برف‌ها سر می‌خورد و توی دره‌ای می‌افتد. پس از سقوط، دو گرگ او را محاصره می‌کنند و شهاب در کمال تعجب متوجه می‌شود، زبان گرگ‌ها را می‌فهمد. آن دو گرگ به او می‌گویند یا باید غذای آن‌ها بشود و یا تبدیل به گرگ شود. شهاب برای راهی از مرگ، ترجیح می‌دهد گرگ شود. او با خوردن قلب یک گرگ پیر مرده، تبدیل به گرگ می‌شود و زندگی جدیدی را آغاز می‌کند. او در این زندگی جدید مجبور به همراهی با گرگ‌ها و شکار انسان‌ها می‌شود.
شهاب دوستانش را می‌شناسد، اما آن‌ها او را نمی‌شناسند. در حالی که آن‌ها به دنبال شهاب می‌گردند، شهاب از گرگ بودن خود راضی و خشنود است. او می‌خواهد به همراه گرگ‌های دیگر پیرمرد و پیرزن را بکشد و صاحب باغ، خانه و روستا شود.
داستان فضایی عجیب دارد که برای نوجوانان جذاب است. در لایه‌های عمیق‌تر داستان نیز می‌توان نگاه استعاری و نمادین نویسنده را دید و می‌توان از نوجوانی که گرگ می‌شود تعبیرهایی روان‌شناختی و جامعه‌شناختی نیز به دست داد. از این منظر داستان در دو سطح رخ می‌دهد که حتی اگر مخاطبان نوجوان پی به لایه‌های دیگر داستان هم نبرند، با داستان همراه می‌شوند و از آن لذت می‌برند.
«گرگها گریه نمی کنند» رمانی خواندنی است که فضایی تازه و جذاب دارد که برآمده از فضای اجتماعی و فرهنگی امروز جامعه است و مخاطبان نوجوان را هم سرگرم می‌کند و هم به فکر فرو می‌برد.