در خیابان پنجم، در نیویورک، ساختمانی وجود دارد که کاملا مثل ساختمان های دیگر نیست... ساکنان این ساختمان، بسیار به مسئول آسانسورشان، "دیپاک" وابسته هستند. دیپاک مسئول هدایت این آسانسور، که حقیقتا یک عتیقه به حساب می آید است. اما زمانی که همکار دیپاک، در راه پله سقوط می کند، زندگی شاد اهالی، دگرگون می شود. زمانی که "سانجی" برادرزاده ی همسر دیپاک، همانند یک ناجی از راه می رسد و لباس مسئول آسانسور را به تن می کند، هیج کس نمی تواند تصورش را هم بکند که او وارث یک میراث بزرگ در بمبئی است... مخصوصا "کلوئه"، دختری که در طبقه ی آخر زندگی می کند...
کتاب دختری مثل او