کتاب در سوگ و عشق یاران

Dar Soog va Eshgh-e Yaran
کد کتاب : 35669
شابک : 978-6006182810
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 108
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2014
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب در سوگ و عشق یاران اثر شاهرخ مسکوب

"در سوگ و عشق یاران" کتابی است از "شاهرخ مسکوب" که نوشته‌های آن مانند نهر آبی تمیز و سرد است که در وسط یک قبرستان، آرام آرام جریان دارد. کسی نمی‌داند سرچشمه‌ی این نهر کجاست و وقتی ناپدید می‌شود به کجا می رود. با این وجود، تازگی و روح‌افزایی‌اش ملموس است.
هوای سطرهای "شاهرخ مسکوب" در کتاب "در سوگ و عشق یاران" سرد است و وقتی به خطوط آن نگاه می‌کنید، می‌بینید که این تصویر ثابت رنج و اندوهی مضاعف است و شرح‌نامه‌ی زخمی است بر روح که جای آن تا ابد باقی است. "شاهرخ مسکوب" مرگ رفیق شاعرش را در هوای سرد زمستان به تصویر کشیده شده است و در سوگ و یاد باقی یاران، قلم زده است. این اثر یک تعالی خیره‌کننده و بی‌نظیر از رنج جدایی و نوحه‌ای از درد غیر قابل درمان مرگ است.
"شاهرخ مسکوب" تجلی حالتی کاملا شخصی "در سوگ و عشق یاران" بدون هیچ تظاهر و تکلفی است. جنبه‌ی اصلی جذابیت آثار "شاهرخ مسکوب" هم در همین بی‌ریایی و خلوص نوشتار است. او به سادگی عبارات روزمره را می‌نویسد و چیزی می‌آفریند که چه از نظر ادبی و چه از نظر زندگی، بخشی از حیات مردم است. آنچه او نوشته، ممکن است نانوشته‌های هر کدام از ما باشد؛ نانوشته‌هایی که یا دست به نوشتنشان نمی‌رود یا واژه برای وصفشان یافت نشود. چرا که از دست دادن یاران و احساس کردن غم این فقدان، تجربه‌ای مشترک برای بسیاری از انسان‌هاست. اما "شاهرخ مسکوب" حس ادبی این تجربه را همگانی می‌کند و آن را همچون سایه‌ای سرد و خیالی، بر سر تمامی مخاطبانش می‌افکند. سایه‌ای که ممکن است تا مدت‌ها آنها را از قرار گرفتن زیر آفتاب سوزان حقیقت حفظ کند.

کتاب در سوگ و عشق یاران

شاهرخ مسکوب
شاهرخ مسکوب، روشنفکر، نویسنده، مترجم و شاهنامه شناس، در سال ۱۳۰۴ در بابل به دنیا آمد. دوره ی ابتدایی را در مدرسه ی علمیه ی تهران گذراند و ادامه ی تحصیلاتش را در اصفهان پی گرفت. در سال ۱۳۲۴ به تهران بازگشت و در سال ۱۳۲۷ از دانشگاه تهران در رشته ی حقوق فارغ التحصیل شد. نخستین نوشته هایش را در ۱۳۲۶ با عنوان تفسیر اخبار خارجی در روزنامه« قیام ایران» به چاپ رساند. از ۱۳۳۶ به مطالعه و تحقیق در حوزه ی فرهنگ، ادبیات و ترجمه روی آورد. او پس از انقلاب به پاریس مهاجرت کرد و تا آخرین روز حیات...
دسته بندی های کتاب در سوگ و عشق یاران
قسمت هایی از کتاب در سوگ و عشق یاران (لذت متن)
دیروز سهراب مرد. آفتاب که غروب کرد او را هم با خود برد. در مرگ دوست چه می توان گفت؟ مرگی که مثل آفتاب بالای سرمان ایستاده و با چشم هایی گرسنه و همیشه بیدار نگاه مان می کند، یکی را هدف می گیرد و بر او می تابد و ذوب می کند و کنارمان خالی می شود، مرگی که مثل زمین زیر پایمان دراز کشیده و یک وقت دهن باز می کند. پیدا بود که مرگ مثل خون در رگ های سهراب می دود. تاخت وتازش را از زیر پوست می شد دید. چه جولانی می داد، و مرد، مثل سایه ای رنگ می باخت و محو می شد.

شعر سهراب ستایش زندگی جهان است، زندگی پرنده و آب و ستاره، نبض روییدن علف و کشیدگی افتادۀ جاده بر خاک، و سرگردانی بادهای مسافر، زندگی انسان و بودنی ها. پدیده های جهان بنا به قانونی از برکت وجود هم دیگر زنده اند و هستی هر یک مدیون آنهای دیگر است. نگاه سهراب ردپای آن قانون ناپیدا را دنبال می کند. هم در طبیعت، هم در اجتماع. و «قانون شکنی» را در هر دو جا می بیند. «قطار فقه» سنگین می رود و «قطار سیاست» خالی است و حالا که فقه و سیاست را بر هم بار کرده اند، قطار پر از خالی است.

رامین یک روز به من گفت تکلیف بابام با مرگ روشن است، با زندگی روشن نیست. راست می گفت. تن جواب آشوب این سرناسازگار را نمی داد. مخصوصا که این سر بعضی وقت ها نمی دانست از کجا می خواهد سردر بیاورد. از بایزید و درویشان خاکسار یا تکنولوژی جدید و ضربۀ آینده الوین تافلر که داشت ترجمه اش می کرد. خود عنوان چندتا از این ترجمه ها نشان می دهد که نوسان و تلاطم فکر از کجا تا به کجا بود: مردی که زیرزمین زندگی می کرد، سیاست افلاطون، بحران دلاور، دورنگری، غول های غلات، دکارت، فن صحنه سازی، فلسفۀ هگل تا مثلا انتشار بخشی از جامع التواریخ. درد کار این رود که در امیر، راه سربه دست، بسته بود. آنچه در سرداشت نه از راه قلم یا قلم مو راهی به بیرون می یافت، و نه از راه چکش. برای همین گاه چنان به خود می پیچید که از فرط کلافگی خون دماغ می شد. فقط این آخرها، گذشت سالیان، کمی آرامش کرده بود، تا این روزهای آخر که در هر نفس جرعه ای از درد را ساکت و بی صدا سر می کشید.