افسانه سربلند بیوه ای تنهاست در تهران . بیوه ای سال ها پیش شبی با لباس خواب نارنجی نازک از خانه شوهرش فرار کرده و بعد پدر او را شلاق زده و بعد او به تهران آمده تا بداند در زندگی اش چه شده چرا فرار کرده ان شب گم شده چه اتفاقی برایش رخ داده و اکنون نویسنده شده و کتابی پرفروش دارد و به داستان های تاریخی پدرش فکر می کند و تلاش می کند که در دام مهربانی مردم نیفتد و فقط بنویسد فقط بنویسد ....
کتاب دل فولاد