هیچ واکنشی در برابر مرگ را نمی توان “صحیح” یا “غلط” برشمرد. افراد مختلف واکنش های متفاوتی از خود بروز می دهند. واکنش های معمولی در کودکان عبارتند از شوک و ناباوری، اعتراض به آن چه اتفاق افتاده، بی حسی و بی تفاوتی و گاه ادامه فعالیت ها به صورت عادی. با گذشت زمان ممکن است ترس و اضطراب به این حالات افزوده شوند، کودکی که یکی از بستگان را از دست داده ممکن است همواره نگران از دست دادن والدین خود باشد. اختلالات خواب از دیگر مشکلات کودک سوگوار هستند، چه به صورت اشکال در به خواب رفتن و چه به صورت اشکال در تداوم خواب. گاهی کودک می ترسد که اگر به خواب رود، دیگر نتواند بیدار شود. ممکن است کودک مکررا گریه کند، یا بی تفاوت باشد. گاهی کودک تماما با خاطرات مربوط به متوفی اشتغال ذهنی دارد و با وی همانند سازی می کند. گاهی کودکان می خواهند عکس متوفی را ببینند، نامه های وی برایشان خوانده شود، یا در مورد وی با ایشان صحبت شود. که این درخواست ها گاه برای بزرگترها مضطرب کننده است. باید به بزرگترها اطمینان دهیم که این یکی از راه های طبیعی کنار آمدن کودکان با مرگ است. خشم یکی دیگر از احساسات رایج در کودکان سوگوار، خصوصا پسربچه هاست. کودک ممکن است با تصور این که متوفی عمدا وی را تنها گذاشته خشمگین باشد یا این که تصور کند خداوند عمدا وی را در چنین شرایط سختی قرار داده است. خشم تا حد زیادی با احساس گناه در ارتباط است. همان گونه که ملاحظه می شود، واکنش طبیعی دربرابر مرگ می تواند طیف وسیعی از علائم را شامل شود. در صورتی که این واکنش پیچیده و عارضه دار شود، مثلا در مواردی که سوگ تاخیری شدید باشد یا تداوم داشته باشد، باید به کودک سوگوار کمک کنیم. در بزرگسالان، به دنبال فقدان، به طور طبیعی انتظار گذار از چند مرحله پیاپی سوگ را داریم که شامل انکار، خشم، دوری گزینی، افسردگی و پذیرش فقدان است. همانند کودکان، در بزرگسالان هم نمی توانیم روش خاصی را به عنوان روش “صحیح” سوگواری بخوانیم، افراد مختلف واکنش های متفاوتی خواهند داشت.