کتاب پنج سفرنامه گیلان

Gilan
(ادموند ادنوان، سعید نفیسی، علی اکبر سیاسی، سلطان محمد عامری، عباس مسعودی) 1259-1315
کد کتاب : 58304
شابک : 978-9641905653
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 167
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 2018
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 28 آذر

معرفی کتاب پنج سفرنامه گیلان اثر سید مهدی سید قطبی

در کتاب پنج سفرنامه گیلان به قلم روزنامه نگاران دوره قاجار و پهلوی، برای نخستین بار یادداشت های سفر به خطه گیلان ادموند ادنوان، خبرنگار ویژه روزنامه دیلی نیوز لندن و سه تن از روزنامه نگاران برجسته دوره پهلوی اول که دوره قاجار به ایران سفر نموده، توسط سید مهدی سید قطبی گردآروی و تصحیح شده است. سفر به مناطق شمالی ایران به دلیل آب و هوای معتدل آن همواره از نخستین گزینه های مردم برای گذران اوقات فراغت بوده است. اما این امر در دوره رضاشاه به علت وجود فضای اختناق شدید در کشور ممکن نبود. البته در آن زمان عبور و مرور معمولی مردم هم به سایر مناطق کشور دشوار بود به طوری که هر کسی برای ورود به هر شهری باید از کلانتری محل پروانه دریافت می کرد. اما ورود به خطه شمال ایران (استان های مازندران و گیلان) نسبت به سایر نقاط بسیار سخت و تشریفات اداری خاصی داشت؛ به عبارت دیگر به همه کس اجازه ورود نمی دادند مگر شهربانی کل کشور و اداره سیاسی تأیید کند و تشریفات اداری خاص شامل پرسش درباره علت سفر، مشخصات مسافران و مسیر دقیق سفر بود که البته در صورت تأیید موارد خواسته شده، مسافران به «عدم ارتباط با افراد محلی» و «عدم عکس برداری» نیز متعهد می شدند.

کتاب پنج سفرنامه گیلان

قسمت هایی از کتاب پنج سفرنامه گیلان (لذت متن)
این بنده ی ضعیف بیچاره با یکی از این لتکـاچی هـا کـه اهـل محـل، گـداهای نره غول سامره را به آنها ترجیح می دهند کنار آمده و سوار قـایق شـدم. رودخانـه پیربازار در مرداب انزلی مـی ریـزد و در دهانـة مـرداب تعـدادی قـایق بـزرگ و کوچک من جمله ناو سلطنتی یعنی کشتی منحصربه فـردی کـه در اختیـار دولـت ایران است مشاهده می گردد. ناو مخصوص اعلی حضرت ناصرالدین شاه به انـدازة یکی از زورق های معمولی کوچکی است که روی رودخانه تیمز کـار مـی کنـد و به طرز بسیار زشت و زننده ای روی آن را نقاشی و رنگ آمیزی کرده اند. بنده که تـا آن تاریخ ناو سلطنتی به این ابتذال ندیده بودم زیرا همه چیزش قراضه و فرسـوده است و اصولا متناسب با شئون سلطنتی نخواهد بود و با ایـن وصـف مـی گوینـد فرماندة آن درجة دریاسالاری دارد. صدای گلوله ها که در فضا طنین انداز می گردد آقای دریاسالار میفرماید: «آهـا! خوب زود متوجه شدند که چه شخصیت مهمی کشتی را هدایت می کنـد و ایـن تیراندازی مسلما به پاس احترام ورود اینجانب انجام می گیرد.» جناب فرمانده بـا همین تصورات باطل و واهی راه خود را ناگهان به طرف ساحل ادامه می دهد کـه ناگهان با شلیک دومی مواجه می شود. آقای دریاسالار باز هم بـه روی بزرگـواری خود نمی آورد و ادامة تیراندازی را به عنوان احترام و تجلیل تلقی می کنـد ولـی بـا شلیک سوم که گلوله ای به قسمت جلوی کشـتی اصـابت مـی کنـد تـازه متوجـه می شود که بایستی بیرق شیر و خورشید را پائین بیاورد.