من عروسک سخنگوی اولدوز خانم هستم. قصه ی من و اولدوز پیش از قصه ی کلاغ ها روی داده، آن وقت ها که زن بابای اولدوز یکی دو سال بیشتر نبود که به این خانه آمده بود و اولدوز چهار پنج سال بیشتر نداشت. آن وقت ها من سخن گفتن بلد نبودم. ننه ی اولدوز مرا از چارقد و چادر کهنه اش درست کرده بود و از موهای سرش توی سینه و شکم و دست ها و پاهام تپانده بود.
یک شب اولدوز مرا جلوش گذاشت و هی برایم حرف زد و حرف زد و درد دل کرد. حرف هایش این قدر در من اثر کرد که من به حرف آمدم و با او حرف زدم و هنوز هم حرف زدن یادم نرفته...
کتاب الدوز و عروسک سخن گو