کتاب کاش معلمم می دانست

I Wish My Teacher Knew
کد کتاب : 71120
مترجم :
شابک : 978-6222543198
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 245
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2016
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

معرفی کتاب کاش معلمم می دانست اثر کایل شوارتز

یک روز، معلم کلاس سوم، کایل شوارتز، از دانش آموزانش خواست که این جمله را پر کنند: "کاش معلمم می دانست _____." نتایج او را شگفت زده کرد. برخی از پاسخ ها طنز آمیز بودند، برخی دیگر دلخراش بودند - همه عمیقا تکان دهنده و روشنگر بودند. مکانی امن و حمایتی در کلاس درس. هنگامی که شوارتز تجربه خود را به صورت آنلاین به اشتراک گذاشت، با هشتگ کاش معلمم می دانست به یک پدیده ویروسی فوری در سراسر جهان تبدیل شد. کتاب شوارتز داستان کاش معلمم می دانست را بیان می کند، از جمله پاسخ های احساسی و روشنگر بسیاری از دانش آموزان، و در نهایت راهنمای بی ارزشی برای معلمان ارائه می کند. این منبع راهی فوق العاده برای یادگیری بیشتر در مورد دانش آموزان است.
این کتاب توسط حمیده عرب نژاد ترجمه شده است. این کتاب را نشر ملیکان منتشر کرده است.

کتاب کاش معلمم می دانست

کایل شوارتز
کایل شوارتز (Kyle Schwartz) معلم کلاس سوم در دنور و فارغ التحصیل سال شهر و AmeriCorps است. او نویسنده کتاب "کاش معلمم می دانست: چگونه یک سوال می تواند همه چیز را برای بچه های ما تغییر دهد" است. هچینگر
نکوداشت های کتاب کاش معلمم می دانست
Provide[s] suggestions for transforming any classroom or school into a greater community.
پیشنهادهایی برای تبدیل هر کلاس یا مدرسه به یک جامعه بزرگتر ارائه می دهد.
BookPage BookPage

Kyle Schwartz truly understands that relationships matter most in the classroom, and she shares tools and stories that every educator will find both powerful and engaging.
کایل شوارتز واقعا می داند که روابط در کلاس درس بیشترین اهمیت را دارند، و او ابزارها و داستان هایی را به اشتراک می گذارد که هر معلمی هم قدرتمند و هم جذاب خواهد یافت.
Tony Wagner

قسمت هایی از کتاب کاش معلمم می دانست (لذت متن)
در کلاس درسم، خانواده ها به من اعلام می کردند که ثبت نام کردن یا ثبت نام نکردن فرزندانشان در مدرسهٔ ما دلایل مختلفی داشته که همگی ارادی بوده اند. یکی از پدرها به من گفت مدرسهٔ قبلی ای که فرزندش در آن درس می خوانده تکالیف سخت و زیادی به بچه ها محول می کرده است. والدین دیگری به بی احترامی معلمان در مدرسهٔ سابق فرزندشان اشاره کردند. خانواده ای دیگر فقط می خواستند کودکان دبستانی شان در مدرسه ای تحصیل کنند که به مدرسهٔ راهنمایی دیگر فرزندشان نزدیک باشد. یکی از دانش آموزانم، به نام لیسیا، مدرسهٔ ما را به این دلیل ترک کرد که برادر بزرگ ترش در یکی از مدارس هنر مجاور پذیرفته شده بود و او هم می توانست با برادرش در آن مدرسه تحصیل کند. گرچه لیسیا از قبل می دانست قرار است مدرسه اش را عوض کند، این موضوع او را نگران کرد. او به من گفت: «می دانم که به خاطر خانواده م باید این کار رو بکنم، اما نمی خوام دوستان صمیمیم رو ترک کنم. من این جا رو دوست دارم.»