کتاب نام مرده

Naam Morde
کد کتاب : 86159
شابک : 978-6227006117
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 127
سال انتشار شمسی : 1398
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 12 اردیبهشت
نوع چاپ : دیجیتال - POD

معرفی کتاب نام مرده اثر دانیال انوری

رمان فلسفی اثر دانیال انوری که از روی آن تله فیلمی ساخته شده است و قرار است که به زودی در جشنواره ی عراق شرکت کند. این رمان حوادث و تمایلات شخصیت اول را از زاویه ای متفاوت به ما نشان می دهد.

کتاب نام مرده به قلم دانیال انوری، داستان مردی را به تصویر می‌کشد که می‌داند افکارش می‌میرد و مرد دیگری در کالبدش متولد می‌شود، بنابراین تصمیم می‌گیرد با نوشتن نامه‌ای برای خود از مرگش جلوگیری کند.

این مرد زمانی که نوشتن نامه را آغاز می‌کند، فکرش را هم نمی‌کند که همه‌ی آنچه از زندگی‌اش می‌داند، می‌تواند توهمی بیش نباشد. اما در طول داستان با آن مواجه می‌شود.

کتاب نام مرده

دانیال انوری
دانیال انوری متولد 1376 نویسنده است.
قسمت هایی از کتاب نام مرده (لذت متن)
سر جایت می چرخی و اتاق را نگاهی می اندازی، یک کتابخانه بزرگ می بینی که هیچ رغبتی به دیدن کتاب هایش نداری. حرف یاس به یادت می آید که گفت استراحت کن اما نمی توانی. با این که هنوز احساس ضعف داری ولی می خواهی کاری بکنی که نمی دانی چیست. با همین وضعیتی که داری دفتر نامه ات را در دست می گیری و خانه را ترک می کنی، نمی دانی کجا بروی و از کدامین راه به کدامین مقصد برسی، می خواهی تمامی محل هایی که در نامه برایت گفته شده است را پیدا کنی اما نمی دانی که پرورشگاه کجاست و یا آن خانه قدیمی پیرزن را کجا می توانی پیدا کنی. دفترت را باز می کنی و سریع ورقش می زنی. تنها آدرسی که پیدا می کنی همانی است که در صفحه اول دیده بودی. شهر کوچک، خیابان ششم، رستوران یاس های سفید. کمی نگاهش می کنی و متعجب می شوی زیرا آدرس در متن نامه نیست و کمی غیر عادی است. به هر حال تنها آدرسی است که دراختیار داری و می خواهی نگاهی به آن جا بیندازی و ببینی چه چیز در انتظارت است. شاید با نشستن در آن رستوران کسی که تو را می شناسد به آن جا بیاید و همه چیز را برایت روشن تر کند. نمی دانی چه چیز انتظارات را خواهد کشید اما می خواهی بفهمی. پس به راه می افتی و در راه چند بار آدرس را از کسانی که می بینی می پرسی. به خیابان ششم که می رسی در یک تقاطع، از دور رستوران یاس های سفید را پیدا می کنی. کمی ضربان قلبت تندتر از قبل شده است و لرزش دستانت به تمام بدنت هجوم آورده اند. نمی دانی چه کار باید انجام دهی، اینجا را ترک کنی یا وارد رستوران شوی. هرطور که هست، افکارت را متمرکز می کنی و قدم به قدم به رستوران یاس های سفید نزدیک می شوی.
متن کتاب