کتاب وطن من چمدان است!

My homeland is a suitcase!
کد کتاب : 86977
مترجم :
شابک : 978-6223120503
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 154
سال انتشار شمسی : 1402
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

معرفی کتاب وطن من چمدان است! اثر محمود درویش

کتاب « وطن من چمدان است!» نوشته « محمود درویش» توسط نشر گویا منتشر شده است. محمود درویش شاعر بزرگ فلسطینی و یکی از نمایندگان برجستهٔ ادبیات عرب در قرن بیستم بود. او به عنوان یکی از شاعران مشهور و موفق عرب شناخته می‌شود و دیوان‌های اشعار او به طور گستردهٔ در سراسر عربستان خوانده و تجزیه و تحلیل شده است. محمود درویش در یک خانوادهٔ فلسطینی به دنیا آمد و در مدینهٔ حیفا در کشور فلسطین بزرگ شد. او تحصیلات عالی را در رشتهٔ ادبیات عرب در دانشگاه دمشق ادامه داد و تا پایان دورهٔ دانشجویی به شعر و ادب اختصاص داد. شعر او در ابتدایی‌ترین نقاط مرتبط با مسایل اجتماعی و سیاسی فلسطین بود و او به عنوان یک شاعر نمایشی از شکوفایی انقلاب فلسطین شناخته می‌شد. در سال‌های بعدی، شعر محمود درویش به دستاوردهای ادبی پیچیده‌تری تبدیل شد و او به مسایلی مانند عشق، انسانیت، و طبیعت اشاره کرد. او به یک شاعر جهانی تبدیل شد و شعرهای او در سطح بین‌المللی شناخته شدند. با گذشت زمان، محمود درویش به عنوان یک شخصیت سیاسی هم شناخته می‌شد و در دوره‌های مختلف تاریخ فلسطین در نقش‌های مختلفی ایفا کرد. او همچنین به‌عنوان یک طراح نقاشی و تصویرساز شناخته می‌شد و اثرات هنری او نیز شهیر شد.

محمود درویش تا سال 2008 زندگی می‌کرد و در اواخر عمر خود در امارات متحده عربی درگذشت. او به عنوان یک شاعر فلسطینی و شخصیت ادبی مهم تاریخ عرب و فلسطین در میانهٔ قرن بیستم جای می‌گیرد و اثرات بزرگی در ادب عرب داشته است.

کتاب وطن من چمدان است!

محمود درویش
محمود درویش (زادهٔ ۱۳ مارس ۱۹۴۱ – ۹ اوت ۲۰۰۸) شاعر و نویسنده فلسطینی بود. او بیش از سی دفتر شعر منتشر کرد و شعرهای او که بیشتر به مسئله فلسطین مربوط می‌شد در بین خوانندگان عرب و غیر عرب شهرت و محبوبیت داشت. برخی از شعرهای او به فارسی ترجمه و منتشر شده‌است. وی مدتی عضو سازمان آزادیبخش فلسطین بود و در ۱۹۹۳ در اعتراض به پذیرش پیمان اسلو از این سازمان استعفا داد. درویش از تشکیل دولتی مستقل در کنار کشور اسرائیل دفاع می‌کرد. او میهن‌پرستی بود که با گرایش‌های یهودی&zwn...
قسمت هایی از کتاب وطن من چمدان است! (لذت متن)
اینجا دستی وجود دارد که بر روزهایم چیره می شود و حرف هایم را می دزدد. ای درخت غمگین! ای درخت زرین بالاتر برو! گلایه هایم را بشنو! آتش بگیر تا تو را درطلوع خاکستر بنگرم! هر بار که ستاره ای را گم کردم راه ستارگان گم شد و بعد خودم را گم کردم ای درخت پاییز منفجر شو تا پنجره در پنجره گشوده شوم آزادی، زبان من است: سلام بر آنان که بیهوده دوستشان دارم سلام بر آنان که با زخم های من روشن شده اند!