«مامانبزرگ شگفتانگیز من» نوشتهی رضوان خرمیان با تصویرگری غزاله بیگدلو به رابطهی بین نسلهای مختلف میپردازد و نشان میدهد که چطور مادربزرگها میتوانند با رفتارهای ساده و کاربردی، تأثیر ماندگاری روی کودکان بگذارند. این کتاب نشان سه لاکپشت پرنده برای آثار منتشرشده در بهار ۱۴۰۱ را کسب کرده است. داستان از زبان نوهای روایت میشود که مادربزرگش را فردی خاص و متفاوت میبیند. این مادربزرگ در شهر دیگری زندگی میکند و کارهایی انجام میدهد که از نگاه نوهاش شبیه به جادو است؛ اما نه جادوی افسانهای، منظور از کارهای جادویی تبدیل خوک به خدمتکار نیست، بلکه کارهای سادهای مانند رسیدگی به گیاهان، ریختن تفاله چای پای گلدان یا خردهنان برای گنجشکهاست. البته او وقتی این کار را میکند که هوا سرد باشد و پرندگان برای به دست آوردن غذا مشکل داشته باشند. استفادهی دوباره از وسایل نیز از کارهای جادویی دیگر مادربزرگ است. مهمترین قسمت زندگی او زیرزمینش است جایی که قهرمان داستان متوجه نکتهی مهمی میشود. داستان روایتی ساده و خاطرهگونهی دخترکی از مادربزرگش و به قول خودش مادربزرگ جادویی است؛ خاطراتی کودکانه و ملموس. نکتهی مهم داستان این است که مادربزرگ یا همان «مامانی» دختربچه به خلاقیت و تخیل او دل میدهد و همراهش میشود. این همدلی بزرگترها بهخصوص پدربزرگها و مادربزرگها نقش مهمی در رشد بهتر بچهها دارد. خیلیوقتها ممکن است بچهها با پدربزرگها و مادربزرگها ارتباط بهتری داشته باشند تا پدرومادرشان. پدربزرگها و مادربزرگها آسانگیرتر هستند و همیشه امتیازهایی به آنها میدهند که ممکن است پدرومادرها به آنها تن ندهند. زمانی که بچهها با آنها میگذرانند برایشان لذتبخش است. آنها تفریح میکنند؛ قصه میشنوند، پارک میروند و بازی میکنند و همهی اینها به رشد عاطفی بچهها کمک میکند. مادربزرگها ذهن خلاق و پر از ایدهای دارند؛ ذهنی که از هر چیز کهنه یا به ظاهر دور ریختنی، چیزی زیبا درست میکند. نویسنده کتاب میگوید: «سعی کردم از نگاه دخترم بنویسم و حتی جملاتی را هم که از زبان او شنیده بودم استفاده کردم. همچنین برای روان و سلیس بودن کتاب هم از دخترم بهره بردم.» «مامانبزرگ شگفتانگیز من» داستانی لطیف و خواندنی دربارهی رابطهی جذاب نوهای با مامانبزرگش است که به کودکان میآموزد چگونه از تجربهی بزرگترها استفاده کنند.