«لوییس گلیک»، محبوب ترین شاعر ادبی در آمریکا



اشعار «گلیک» اغلب بازتاب دهنده ی علاقه و درگیری او با موضوعات تاریک هستند: انزوا، خیانت، روابط خانوادگی و رمانتیک ناسالم، و البته مرگ.

«جایزه نوبل ادبیات» در روز پنجشنبه 8 اکتبر سال 2020 به یکی از تحسین شده ترین شاعران آمریکا «لوییس گلیک» اعطا شد، به دلیل آثاری که به گفته ی کمیته ی «نوبل»، «با زیبایی سرسخت و بی پرده، هستیِ فردی را جهانی می سازند.» برنده ی این جایزه در کنفراسی خبری در شهر «استکهلم» به جهان اعلام شد.

 

 

«گلیک» مجموعه شعرهای متعددی را خلق کرده که بسیاری از آن ها، به چالش های زندگی خانوادگی و بالا رفتن سن می پردازند. آثار او شامل کتاب «زنبق وحشی»—برنده ی جایزه ی «پولیتزر» در سال 1993—و کتاب «شب وفادار و پاکدامن»—درباره ی موضوعاتی چون اخلاق و سوگواری—می شود. هنگام برگزاری مراسم، نویسنده ی سوئدی و یکی از اعضای کمیته ی «نوبل» یعنی «آندرس اولسن»، از سبک کمینه گرا و شعرهای «گلیک» درباره ی زندگی خانوادگی تحسین و تمجیدهای فراوان کرد. «اولسن» در این باره گفت:

لحن «لوییس گلیک» کاملا متمایز است. صادقانه و بی پرده است و نشان می دهد که این شاعر می خواهد پیامی را انتقال دهد. آثار او همچنین سرشار از شوخ طبعی و ظرافت های گزنده است.

خبرنگاران در صبح روز پنجشنبه به خانه ی او در ایالت «ماساچوست» رفتند و از او درباره ی این رویداد پرسیدند. «گلیک» در پاسخ گفت:

کاملا مبهوت شده ام که داوران، یک شاعر آمریکایی سفیدپوست را انتخاب کرده اند.

«گلیک» همچنین بیان کرد از دریافت جایزه شگفت زده شده چرا که بسیاری از شاعران آمریکایی برجسته ی دیگر وجود دارند که مورد کم لطفی قرار گرفته اند:

وقتی به شاعران آمریکایی که جایزه ی «نوبل» را دریافت نکرده اند فکر می کنیم، این اتفاق کاملا باورنکردنی می شود. شوکه شده بودم.

 

 

«گلیک» که در سال 1943 در شهر «نیویورک» به دنیا آمد، در «لانگ آیلند» بزرگ شد و از همان سنین کودکی، به مطالعه و نوشتن شعر علاقه پیدا کرد. پدر و مادر «لوییس» داستان های اسطوره ایِ کلاسیک را شب ها قبل از خواب برای او می خواندند، و قصه های خدایان و قهرمانان یونانی—موضوعاتی که او بعدها در آثارش مورد کاوش قرار داد—تأثیر بسزایی در شکل گیری نوع نگرش «گلیک» داشت. او در پنج سالگی نخستین شعرهایش را به وجود آورد و در اوایل نوجوانی تصمیم گرفت مسیر حرفه ای خود را به شعر و شاعری اختصاص دهد. «گلیک» در نوجوانی با اختلال «بی اشتهایی عصبی» مواجه بود؛ اختلالی که «گلیک» بعدها آن را به میل شدید خود برای دستیابی به کمال و کنترلِ کامل نسبت داد. او در آن زمان تا آستانه ی مرگ بر اثر سوءتغذیه پیش رفت تا این که در نهایت به واسطه ی درمان های روانشناختی بهبودی یافت.

از زمین شکافته، نوری روشن می کند گلزار زیر زمین را / در نزدیکی حجله. هادس او را در میان بازوان خود می گیرد / می خواهد بگوید: «دوستت دارم، / دیگر هیچ چیز آرامش تو را سلب نخواهد کرد.» / اما می اندیشد این دروغی بیش نیست / پس حقیقت را می گوید: / «تو مرده ای، / دیگر هیچ چیز آرامش تو را سلب نخواهد کرد» / و این اظهار عشق را زیباترین آغاز می داند / برای پیوندشان، و صادقانه ترین—از اشعار «لوییس گلیک»

«گلیک» در همان دوران نوجوانی شروع به رفتن به کارگاه های آموزش شعر کرد و سپس در کالج «سارا لارنس» حضور یافت. او مدتی بعد به دانشگاه «کلمبیا» رفت و در کنار شاعری به نام «استنلی کونیتس» به تحصیل پرداخت. «گلیک» در این زمان به عنوان منشی کار می کرد تا بتواند مخارج زندگی خود را تأمین کند و به نوشتن ادامه دهد. او در سال 1968، نخستین مجموعه شعر خود را با نام «فرزند نخست» منتشر کرد. با این که این اثر توانست بازخوردهای مثبت منتقدین را به همراه داشته باشد، اما «گلیک» پس از انتشار این مجموعه با بن بستِ ذهنی مواجه شد و به تدریس در کالج «گودارد» در ایالت «ورمانت» روی آورد. کار با دانشجویان برای او الهام بخش شد تا نوشتن را دوباره از سر بگیرد، و پس از این دوران، «گلیک» چندین و چند مجموعه شعر را خلق کرد.

«گلیک» در بسیاری از آثار خود، از شخصیت های اسطوره ای به عنوان منبع الهام استفاده می کند. او در مجموعه شعر خود در سال 1996 یعنی کتاب «سبزه زارها»، شخصیت های «ادیسیوس» و «پنلوپه» از کتاب «ادیسه» اثر «هومر» را با مفهوم زوال در ازدواج های مدرن در هم می آمیزد، و در مجموعه ی متعلق به سال 2006 یعنی کتاب «دوزخ»، از اسطوره ی «پرسفونه» به عنوان دریچه ای برای پرداختن به روابط میان مادران و دختران، رنج، سالخوردگی و مرگ استفاده می کند.

 

چیزی به تو بگویم: هر روز آدم ها می میرند / و این آغازی دیگر است / هر روز در مرده‌شوی‌خانه ها / بیوه های نو زاده می شوند / یتیمانی نو. آن ها خاموش و خیره بر جایگاه / با انگشتان دستشان فرو رفته در یکدیگر / می کوشند کنار آیند با وضع تازه / آن گاه نوبت تدفین فرا می رسد / برخی بار اولشان است / می هراسند از گریستن / و گاه از نگریستن / نمی دانند چه کنند تا لحظه ای که کسی / زیر گوششان بگوید و کلامی بیابند برای وداع با مرده / یا مشتی خاک بریزند در دهان باز گور / سپس همه به خانه بازمی گردند / که ناگاه پر شده است از جمعیت / متین و موقر، بیوه بر مبل می نشیند / تا دیگران در صفی آرام و منظم / یک به یک به او نزدیک شوند / گاه دستش را در دست گیرند / گاه در آغوشش کشند / او برای هر کس، کلامی می یابد / تشکر می کند برای تشریف‌فرمایی‌شان / در دل  آرزو می کند همه‌شان بروند / کشش عجیبی دارد برای بازگشتن به گورستان / به اتاق بیمارستان / می داند که ناممکن است / اما آرزویی جز برگشتن به گذشته ندارد / فقط کمی، نزدیک نفس های آخر او / و نه چندان دور چون روز عروسی / و لحظه ی نخستین بوسه —از اشعار «لوییس گلیک»

 

اشعار «گلیک» اغلب بازتاب دهنده ی علاقه و درگیری او با موضوعات تاریک هستند: انزوا، خیانت، روابط خانوادگی و رمانتیک ناسالم، و البته مرگ. اما زبان موجز و مختصر این شاعر و همچنین پرداخت های مکرر به شخصیت های اسطوره ایِ شناخته شده، باعث می شود اشعار «گلیک» جهانی و عاری از محدودیت های زمان و مکان جلوه کنند. «دنیل مندلسان»، یکی از دبیران مجله ی «نقد کتاب نیویورک» در این باره بیان می کند:

وقتی اشعار او درباره ی این موضوعات سخت و پیچیده را می خوانید، به جاس افسردگی، احساسی از پالایش به شما دست می دهد. این یکی از ناب ترین احساسات شاعرانه در دنیای ادبیات در زمانه ی کنونی است. نوعی شاعرانگیِ بی نقص است، شعر بدون حقه و ترفند، بدون چنگ انداختن به مدها و گرایش های زودگذر.

«گلیک» در مصاحبه ای در سال 2012، خلق اثر را «یک شکنجه، جایی برای رنج کشیدن، زخمی زننده» توصیف کرد. او هنر شعر را هم ابزاری برای کاوش در خویشتن، و هم راهی برای بیرون کشیدن معنا از دل فقدان و رنج در نظر می گیرد. او در سراسر مسیر حرفه ای خود، بارها به موضوعات قبلی بازگشته اما همچنین، قالب های جدید در شعر را نیز تجربه و امتحان کرده است. «گلیک» در این باره بیان می کند:

به نظرم نویسنده همیشه باید در احساسی از غافلگیری باشد و به طریقی، دوباره به فردی تازه کار تبدیل شود. در غیر این صورت، از کسالت به گریه خواهم افتاد.

 

«جاناتان گالاسی» مدیر یک نهاد انتشاراتی و همچنین ویراستار آثار «گلیک» از سال 2006، در مورد این شاعر بیان می کند:

او نیز مانند بسیاری از شاعران برجسته، همیشه در حال اصلاح و بازسازی خودش است. به محض این که اثری را تمام می کند، آن اثر دیگر برایش مرده است، و او باید دوباره از اول آغاز کند.

«گلیک» در تابستان سال 2020، کار بر روی مجموعه شعر جدید خود را به پایان رساند؛ مجموعه ای که به مشکلات و طنزِ سوررئالِ سالخوردگی و فناپذیری می پردازد و در سال 2021 به چاپ خواهد رسید.

شب ها دیگر بار سرد شده اند / همچو شب های اوایل بهار، و آرام شده اند دیگر بار / آیا حرف زدن برمی آشوبد آرامشت را؟ / اکنون تنهاییم و دلیلی برای سکوت نیست / آیا م‌ توانی ماه کامل را رؤیت کنی / بر فراز باغ؟ این آخرین بار است که می بینمش / بهاران، وقتی ماه درمی آمد، زمان ابدی می نمود / برف‌دانه ها رقصان میان زمین و آسمان / و فرو افتادن بذرهای خوشه ایِ افراها / در توده های پریده رنگ. سپید و سپیدتر / ماه درخشیدن می گرفت بر فراز درخت غان / و در خم کوچه باغ ها که فاصله می افتاد میان درختان / برگ های نخستین نرگس های زرد / به نقره ای می‌زد زیر نور ماه / ما همزمان چنان نزدیک شده ایم به پایان راه / که دیگر خیلی دیر است برای ترسیدن / من که خود دیگر شک دارم / حتی معنای پایان را بدانم / و تو، که عاشق مردی بوده ای / از پس نخستین تپش ها / آیا شادی را بی صدا نیافتی / همچو ترس؟ —از اشعار «لوییس گلیک»

 

 

منتقدین ادبی و سایر شاعران مدت هاست که زبان متراکم و موجز «گلیک» و همچنین خودکاوی های بی پرده ی او در آثارش را مورد تحسین و تمجید قرار داده اند. شاعر آمریکایی «دن چیاسن» در مجله ی «نیویورکر» نوشت:

اشعار او، چکیده هایی از زندگی درونی او هستند، محدوده ای که «گلیک» به شکلی بی وقفه و بی پرده به کاوش در آن می پردازد.

شاعر آمریکایی دیگر «ویلیام لوگن» در سال 2009 در روزنامه ی «تایمز» گفت:

او را می توان محبوب ترین شاعر ادبی در آمریکا در نظر گرفت. تعداد مخاطبین «گلیک» شاید به اندازه ی سایر شاعران نباشد اما بخشی از جذابیت آثار او این است که اشعارش مانند پیام هایی مخفیانه برای بخشی خاص از مخاطبین جلوه می کند.

البته خود «گلیک» بیان کرده از این که اشعارش «پرطرفدار» در نظر گرفته شود، چندان راضی نیست. او در سال 2009 در مصاحبه ای با ژورنال «شاعر آمریکایی»، در این باره بیان کرد:

وقتی به من گفته می شود مخاطبین زیادی دارم، با خودم فکر می کنم: چه عالی! در آینده قرار است مثل «لانگفلو» (شاعر آمریکایی قرن نوزدهم) شوم: کسی که دوست داشتن و فهمیدنش آسان است، نوعی تجربه ی آبکی که در دسترس بسیاری از افراد است! من اصلا نمی خواهم «لانگفلو» باشم.

بسیاری از صاحب نظران در دنیای کتاب ها، از انتخاب «گلیک» توسط «کمیته ی نوبل» ابراز رضایت کرده اند و این تصمیم را انتخابی مقبول در نظر گرفته اند که تنها بر اساس شایستگی های ادبی صورت پذیرفته است. این انتخاب به نظر آن ها، شروعی دوباره و ضروری برای «آکادمی نوبل» و همچنین جایزه ی «نوبل ادبیات» است، چرا که این «آکادمی» در سال های اخیر تحت تأثیر انواع و اقسام جنجال ها و رسوایی ها قرار داشته است.

راست نیست اگر بگویم / هیچ واهمه ای ندارم از چیزی / می هراسم از بیماری، خواری / مثل همه، رویاهایی دارم / اما آموخته ام که پنهانشان کنم / برای مصون ماندن از گزند خوشبختی: / شادی ها، خشم سرنوشت را برمی انگیزند / خواهرانی را ماننده اند شریر / که در نهایت / هیچ احساسی به یکدیگر ندارند جز حسد. —از اشعار «لوییس گلیک» 

 

 

«آکادمی نوبل» در سال 2019 به خاطر انتخاب «پیتر هاندکه» مورد انتقادهای فراوان قرار گرفت. «هاندکه» نویسنده و نمایشنامه نویسی اتریشی است که به دلیل  زیر سوال بردن رویدادهای رقم خورده در «جنگ های بالکان در دهه ی 1990»، به «انکار نسل کشی» متهم شده است. «آکادمی نوبل» در سال 2018 نیز به دلیل رسوایی مربوط به همسر یکی از اعضای «آکادمی» که به «بدرفتاری جنسی» و «تقلب در شرط بندی» متهم شده بود، اعطای جایزه را به تعویق انداخت. مدتی بعد آن مرد یعنی «ژان کلاد آرنو»، به دو سال زندان محکوم شد.

این رویدادها به اعتبار جایزه ی «نوبل ادبیات» لطمه های زیادی زد؛ جایزه ای که قدمتش به سال 1901 بازمی گردد و در طول تاریخ به برخی از تأثیرگذارترین و تحسین شده ترین رمان نویسان، شاعران و نمایشنامه نویسان جهان اعطا شده است. برخی از برجسته ترین برندگان جایزه ی «نوبل ادبیات»، چهره هایی همچون «تونی موریسون»، «کازوئو ایشی گورو»، «آلیس مونرو»، «گابریل گارسیا مارکز»، «سال بلو» و «آلبر کامو» هستند. «آکادمی نوبل» در سال 1964، «ژان پل سارتر» را به عنوان برنده انتخاب کرد؛ «سارتر» اما این جایزه را نپذیرفت و گفت نویسندگان نباید جوایز را قبول کنند.

با توجه به جنجال های اخیر، بسیاری از کارشناسان انتظار داشتند جایزه ی سال 2020 به چهره ای غیرجنجالی تعلق بگیرد. «بیورن ویمان» سردبیر یکی از روزنامه های مطرح سوئدی قبل از اعلام جایزه گفت: «اعضای آکادمی نوبل می دانند که دیگر نمی توانند از پس یک رسوایی دیگر برآیند.»

با این حال «ربکا کارده» یکی از مشاورین کمیته ی اعطای جایزه، یک روز قبل از اعلام برنده، چنین ادعاهایی را رد کرد و گفت: «ما بر انتخاب یک گزینه ی «بی خطر» تمرکز نکرده ایم و قرار هم نیست بر اساس اینگونه از استدلال ها برنده را مشخص کنیم. تنها چیزی که اهمیت دارد، کیفیت آثار نویسنده ای است که جایزه را از آن خود می کند.» جایزه ی «نوبل ادبیات» که به مجموعه آثار یک نویسنده تعلق می گیرد و معتبرترین جایزه ی ادبی در جهان در نظر گرفته می شود، به همراه مبلغ ده میلیون کرون سوئد (حدود 1.1 میلیون دلار آمریکا) به برنده اعطا می شود. 

در انتهای رنج های من / دری بود / بالای سر، صداهایی، تکان شاخه های کاج / سپس هیچ. خورشید کم سو / خاموش شد بر فراز زمین خشک / هولناک است هشیار ماندن / و ادامه دادن / مدفون در خاک تیره / آن گاه همه چیز تمام شد / بلایی که از آن می ترسیدی / بدل گشتن به روح، و ناتوان از سخن گفتن / ناگاه تمام شد / گور دیگر تنگ نبود / و من احساس گنجشکان را داشتم / پروازکنان میان بوته های سبز / برای تو که به خاطر نمی آوری / زندگی پس از مرگ را / برای تو فاش می گویم که / دیگر بار به سخن درآمدم / هر آن چه از دنیای فراموشی بازمی آید / برای بازیافتن صدایی می آید / فواره ای بلند سر بر کشید / از دل زندگانی من / سایه هایی آبیِ آبی بر آب های نیلی —از اشعار «لوییس گلیک»

 

 

 

 

 

برای «گلیک» که همیشه رابطه ی پیچیده ای با مفهوم شهرت ادبی داشته، بردن این جایزه کاملا «غیرمنتظره» و حتی «تشویش آور» بوده است. او در این باره بیان می کند: «تقریبا هیچ شانسی برای خودم قائل نبودم، و این اشکالی نداشت، چون مهم ترین چیز برای من، زندگی روزمره و دوستی هایم است، و نمی خواستم روابط دوستانه ام پیچیده شود، و همینطور نمی خواستم زندگی روزمره ام قربانی این اتفاق شود.»