1. خانه
  2. /
  3. بلاگ
  4. /
  5. «لودویگ ویتگنشتاین» و گونه‌های ادراک

«لودویگ ویتگنشتاین» و گونه‌های ادراک

Ludwig Wittgenstein

شاید این سوال در ذهن شکل بگیرد که چه نوع دیگری از درک و فهم وجود دارد؟ پاسخ «ویتگنشتاین» به این پرسش را می توان یکی از مهم‌ترین مشارکت های او در نظر گرفت.

«لودویگ ویتگنشتاین» به شکل گسترده یکی از بزرگترین فیلسوفان قرن بیستم در نظر گرفته می شود. دو اثر برجسته‌ی او، کتاب «رساله منطقی-فلسفی» و «تحقیقات فلسفی»، تأثیر زیادی بر گسترش فلسفه‌ی پس از خود—به‌خصوص «فلسفه تحلیلی»—داشت. شخصیت کاریزماتیک «ویتگنشتاین»، منبع الهام خلق اثر برای هنرمندان، نمایشنامه‌نویسان، شاعران، رمان‌نویسان، موزیسین ها و فیلم‌سازان شده، به میزانی که شهرت این فیلسوف اتریشی-بریتانیایی بسیار فراتر از محدوده های زندگی آکادمیک بوده است.



 

همان‌طور که خود «ویتگنشتاین» دریافته بود، سبکِ اندیشه‌ورزیِ او با سبکی که بر دوران معاصر چیرگی یافته است، ناسازگاری هایی دارد. آثار او به گفته‌ی خودش، «در مقابل سبک و سیاقی قرار دارد که جریان وسیع تمدن اروپایی و آمریکایی را در بر گرفته است.»

اگر بخواهیم نامی مشخص برای این «جریان» در نظر بگیریم، می توانیم آن را «علم‌گرایی» بنامیم: این نگرش که هر سوالِ قابل‌فهم، یا راه‌حلی علمی دارد یا اصلا راه‌حلی ندارد. «ویتگنشتاین» تلاش کرد در مقابل همین جریان ایستادگی کند.


در ادامه افکاری را، چکیده‌ی تحقیقاتی فلسفی را، منتشر می کنم که در شانزده سال گذشته مشغولم داشته‌اند. آن ها به موضوعات بسیاری مربوط هستند: مفاهیم دلالت و فهم جمله یا گزاره و منطق، مبانی ریاضیات، وضعیت های آگاهی و موضوعات دیگر. من همه‌ی این افکار را به صورت نکته هایی، بندهایی کوتاه، نوشته‌ام؛ گاه در زنجیره هایی طولانی درباره‌ی موضوعی واحد، گاه با پریدن از حوزه‌ای به حوزه‌ی دیگر در تغییری ناگهانی. قصدم از ابتدا این بود که همه‌ی این ها را در یک کتاب جمع‌آوری کنم، کتابی که در زمان های مختلف، تصورات مختلفی از شکل آن داشتم. ولی به نظرم اساسی این می نمود که در آن کتاب، افکار می باید در یک توالی طبیعی و هموار از موضوعی به موضوع دیگر پیش بروند.—از کتاب «تحقیقات فلسفی» اثر «لودویگ ویتگنشتاین»




«علم‌گرایی»، گونه ها و شکل های مختلفی دارد. این مفهوم در علوم انسانی تلاش می کند تا نشان دهد فلسفه، ادبیات، تاریخ، موسیقی و هنر را به صورت یک علم تجربی می توان مورد مطالعه قرار داد، با پژوهشگرانی که بی‌صبرانه منتظر ارائه‌ی «متدولوژی» یا «روش‌شناسی» خود هستند. این نگرش باعث به وجود آمدن تعداد زیادی از تحقیقات و مقاله های آکادمیک شده است که در آن ها، تئوری های غیرقابل‌اتکا، تخصص های ساختگی و گسترش واژگان شبه-فنی به چشم می خورد. 

سوالات زیادی وجود دارد که برای آن ها پاسخ های علمی در اختیار نداریم، اما نه به این خاطر که آن سوال ها، اسراری عمیق و غیرقابل‌رمزگشایی هستند بلکه فقط به این خاطر که آن ها را نمی توان سوالات علمی در نظر گرفت؛ سوالاتی درباره‌ی عشق، هنر، تاریخ، فرهنگ، موسیقی یا هر پرسشی که به تلاش برای شناخت بهتر خودمان مربوط است. نگرشی فراگیر در جهان امروز وجود دارد که بیان می کند بزرگترین نقص در زمانه‌ی ما این است که ما همچنان یک تئوری علمی درباره‌ی مفهوم «خودآگاهی» در اختیار نداریم. همچنین، تلاشی بینا-رشته‌ای، شامل فیزیک، علوم کامپیوتر، فلسفه و روانشناسی شناختی، به منظور دستیابی به پاسخ هایی قابل‌اتکا از نظر علمی برای این پرسش ها به چشم می خورد: خودآگاهی چیست؟ خویشتن چیست؟

یکی از تلاش های جالب‌توجه در این عرصه، فرضیه‌ای است که توسط ریاضیدان انگلیسی برجسته، «راجر پِنروز»، گسترش داده شد. این فرضیه بیان می کند که جریان خودآگاهی، یک توالیِ منظم از رویدادهای فیزیک کوانتوم است که در مغز اتفاق می افتد. فرضیه‌ی «پنروز» این احتمال را مطرح می کند که یک لحظه‌ی خودآگاهی، توسط پروتئینی در مغز به نام «توبولین» ساخته می شود. این فرضیه، به گفته‌ی خود «پنروز»، کاملا بر حدس و گمان استوار است و بسیاری از پژوهشگران در این عرصه با آن موافق نیستند. اما فرض کنیم روزی دریافتیم که فرضیه‌ی «پنروز» در حقیقت درست بوده است، در آن صورت، آیا درک ما از خودمان بهتر از گذشته خواهد بود؟ آیا تئوری های علمی، تنها گونه‌ی درک به شمار می آیند؟

شاید این سوال در ذهن شکل بگیرد که چه نوع دیگری از درک و فهم وجود دارد؟ پاسخ «ویتگنشتاین» به این پرسش را می توان یکی از مهم‌ترین مشارکت های او در نظر گرفت. اگرچه اندیشه های «ویتگنشتاین» در آثار متأخر او، تفاوت هایی نسبت به آثار اولیه‌اش پیدا کرد، اما تقابل او با مفهوم «علم‌گرایی» پیوسته و همیشگی بود. «ویتگنشتاین» می نویسد: «فلسفه، نه یک تئوری، بلکه یک فعالیت است.» طبق نظر «ویتگنشتاین»، فلسفه به دنبال حقیقت علمی نیست بلکه به دنبال شفافیت در درک مفاهیم است.


اگر شیئی بتواند در وضعیت موجود خود واقع شود، این امکان را از ابتدا باید در خودش داشته باشد. (در محدوده‌ی منطق، هیچ چیزِ ناموجود نمی تواند امکان وجود داشته باشد. منطق به امکان ها و وجود واقعیت ها می پردازد.) همان‌گونه که ما قادر نیستیم به اُبژه های خارج از چارچوبِ مکان و زمان بیندیشیم، به همین وجه به ابژه‌ای فارغ از امکان ترکیب شدن با ابژه های دیگر نمی توان اندیشید. اگر من بتوانم ابژه را در ترکیب با وضعیت واقع و موجودش دریابم، آن وقت نمی توانم آن را جدا از بافت (زمینه، بسترِ) آن دریابم.—از کتاب «رساله منطقی-فلسفی» اثر «لودویگ ویتگنشتاین»




«ویتگنشتاین» در آثار متأخر خود، ایده‌ی فُرم بر اساس منطق، و به دنبال آن، مفهوم «حقایق غیرقابل توصیف» را رها کرد. او حالا اعتقاد داشت که تفاوت میان علم و فلسفه، در واقع تفاوت میان دو گونه‌ی متمایز از ادراک است: «ادراک نظری» و «ادراک غیرنظری». ادراک علمی از طریق خلق و آزمایشِ فرضیه ها و نظریه های مختلف حاصل می شود؛ ادراک فلسفی اما در طرف مقابل، کاملا غیرنظری است. چیزی که در فلسفه به دنبالش هستیم، طبق نظر «ویتگنشتاین»، «ادراکی است که به واسطه‌ی مشاهده‌ی پیوندها و پیوستگی ها به دست می آید.»

ادراک غیرنظری، همان گونه‌ای از فهم است که وقتی می گوییم یک شعر، یک قطعه موسیقی، یک شخص، یا حتی یک جمله را درک کرده‌ایم، در ما رخ داده است. به عنوان نمونه، مفهوم درک موسیقی را در نظر بگیریم. فرد چگونه می تواند ادراک خود از یک قطعه موسیقی را نشان دهد؟ شاید با استفاده از استعاره ها و تشبیهات مناسب برای توصیف آن. اما «ویتگنشتاین» بیان می کند برای درک این توصیفات، به یک «فرهنگ» نیاز است: چیزی که برای رسیدن به این گونه از ادراک ضروری است، گونه‌ای از زندگی و مجموعه‌ای از نقاط مشترکِ اجتماعی است، البته به همراه توانایی در مشاهده‌ی پیوندها و پیوستگی هایی که در میان افراد حاضر در آن اجتماع وجود دارد.

چیزی که در مورد موسیقی صدق می کند، در مورد زبان نیز صادق است. «ویتگنشتاین» در کتاب «تحقیقات فلسفی» می نویسد: «درک یک جمله، بیش از آن چیزی که انسان ممکن است تصور کند، شبیه به درک یک تِم (یا مضمون) در موسیقی است.» بنابراین درک یک جمله نیز نیازمند شرکت داشتن در آن گونه از زندگی، یا همان «بازی زبانی» است که جمله به آن تعلق دارد.

دلیل این که کامپیوترها درکی از جملات در حال پردازش در خود ندارند، این نیست که از پیچیدگی ساختاریِ موردنیاز بی‌بهره‌اند، بلکه طبق نظر «ویتگنشتاین»، دلیلش این است که آن ها در فرهنگی که جملات به آن تعلق دارد، حاضر نیستند و نمی توانند عضوی از آن باشند. یک جمله از طریق ارتباطِ جزءبه‌جزءِ کلمات با اشیای جهان پیرامون، معنای خود را به دست نمی آورد بلکه معنای آن، به واسطه‌ی کاربرد آن در زندگی جمعیِ انسان ها، حاصل می شود. 

تمام این نکته ها ممکن است به شکلی پیش‌پاافتاده، درست به نظر برسد. خود «ویتگنشتاین»، آثارش را «خلاصه‌ای از مسائل پیش‌پاافتاده» توصیف کرده است. اما وقتی مشغول اندیشیدن به فلسفه هستیم، معمولا این مسائل «پیش‌پاافتاده» را فراموش می کنیم و به تبع آن، با سردرگمی مواجه می شویم: به عنوان نمونه، شاید تصور کنیم اگر رفتار کوانتومیِ ذرات زیر-اتمی در مغزمان را مورد مطالعه قرار دهیم، به درک بهتری از خودمان خواهیم رسید؛ یا شاید فکر کنیم مطالعه‌ی علم «آکوستیک» یا «صوت‌شناسی»، به ما کمک خواهد کرد که آثار «بتهوون» را بهتر درک کنیم. 


من تصمیم نمی گیرم که تا چه حد تلاش های من با سایر فیلسوفان سازگار است. در واقع آنچه که من در اینجا نوشتم، هیچ ادعای جدیدی در جزئیات ندارد. و هیچ منبعی ذکر نکرده‌ام زیرا برایم تفاوت نمی کند که آیا آنچه فکر کرده‌ام، قبلا توسط شخص دیگری اندیشیده شده است یا خیر. فقط اشاره‌ای می کنم که بخشی از افکارم را به کارهای بزرگ و نوشته های دوستم، «برتراند راسل»، وام‌دار هستم. اگر این اثر ارزشی داشته باشد، شامل دو بخش است. اول این که در این نوشته ها، افکار بیان می شوند و هر چه این اندیشه ها بهتر بیان شوند، یا «تیر به هدف خورده باشد»، این ارزش بیشتر خواهد شد.—از کتاب «رساله منطقی-فلسفی» اثر «لودویگ ویتگنشتاین»




«لودویگ ویتگنشتاین» همچنین، مخاطبینش را به توجه بیشتر به آثار هنرمندان، موزیسین ها و رمان‌نویسان تشویق می کند. او در کتاب «فرهنگ و ارزش» می نویسد: «انسان ها امروز فکر می کنند دانشمندان وجود دارند تا به آن ها چیزی یاد دهند، و شاعران، موزیسین ها و سایرین نیز وجود دارند تا آن ها را سرگرم کنند. این ایده که هنرمندان نیز چیزهایی برای یاد دادن به آن ها دارند، به ذهن‌شان خطور نمی کند.»





مقالات مرتبط با "«لودویگ ویتگنشتاین» و گونه‌های ادراک"
نگاهی به کتاب «خانم دلوی» اثر «ویرجینیا وولف»
نگاهی به کتاب «خانم دلوی» اثر «ویرجینیا وولف»

رمان «خانم دلوی» به شکل عمده از «دیالوگ درونی» و «جریان سیال ذهن» (تکنیکی مدرنیستی که «وولف» یکی از پیشگامان آن بود) شکل گرفته است.

حقایقی از زندگی «جیمز بالدوین»
حقایقی از زندگی «جیمز بالدوین»

با این مطلب همراه شوید تا درباره‌ی یکی مهم‌ترین نویسندگان آمریکایی در قرن بیستم بیشتر بدانیم.

نشست های تخصصی ایران کتاب در نمایشگاه بین المللی کتاب
نشست های تخصصی ایران کتاب در نمایشگاه بین المللی کتاب

از ۱۷ تا ۲۶ اردیبهشت، میزبان شما در نشست‌های تخصصی، برنامه‌های فرهنگی

بررسی کتاب «اولیس» اثر «جیمز جویس»
بررسی کتاب «اولیس» اثر «جیمز جویس»

رمان مدرنیستی تأثیرگذار «جیمز جویس»، زندگی مردی عادی به نام «لئوپولد بلوم» را در یکی از روزهای عادیِ ماه ژوئن سال 1904 به تصویر می کشد.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "«لودویگ ویتگنشتاین» و گونه‌های ادراک" ثبت می‌کند