کتاب مرد مرد

Iron John. a book about men
کد کتاب : 10785
مترجم : فریدون معتمدی
شابک : 9789648838077
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 351
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2004
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 9
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

معرفی کتاب مرد مرد اثر رابرت بلای

بیست و پنجمین سالگرد چاپ پرفروش ترین و برجسته ترین کتاب نیویورک تایمز ، با عنوان پس زمینه جدید نویسنده - که چشم انداز جدیدی از مرد بودن را ارائه می دهد
در این کلاس کلاسیک بی انتها و عمیق و آموزنده ، رابرت بلای شاعر و مترجم چیزی کمتر از چشم انداز جدیدی از معنای مرد بودن ارائه نمی دهد.
دیدگاه بلای بر اساس کار مداوم او با مردان و همچنین تأمل در زندگی خودش است. او به تأثیرات ویرانگر پدران دور دست می پردازد و از مفقود شدن آئین های آغازگر مرد در فرهنگ ما عزادار می شود. بیلی با یافتن معنای غنی در داستان ها و افسانه های باستانی ، از افسانه گریم "آیرون جان" استفاده می کند – افسانه ای که در آن یک مربی یا "مرد وحشی" یک مرد جوان را از طریق هشت مرحله ی رشد مرد راهنمایی می کند - تا راههای شناختی را که مدت های طولانی است که فراموش شده اند به ما یادآوری کند. کتابی که تصاویری از مردانگی عمیق و شدید با محوریت احساس و محافظت از جوانان را به ما ارائه می دهد.
کتاب مرد مرد ، شگفت انگیز و فوق العاده ، با ترکیبی کردن عظمت افسانه و درسهای عملی و غالبا دردناک از تاریخچه ی خودمان ، اثری حیرت انگیز است که همچنان برای مردان و زنان برای سالهای آینده راهنما خواهد بود و افراد زیادی از آن الهام خواهند گرفت.
کتاب مرد مرد توسط فریدون معتمدی ترجمه شده است. این کتاب را انتشارات مروارید منتشر کرده است.

کتاب مرد مرد

رابرت بلای
رابرت بلای (Robert Bly) (متولد ۲۱ ژوئیه ۱۹۵۷) نویسنده و شاعر نروژی الاصل آمریکایی است.وی مولانا و مثنوی وی را به دیگر شاعر آمریکایی کلمن بارکس معرفی کرده و ترجمه انگلیسی رینولد نیکلسون از مثنوی معنوی را به وی معرفی نموده‌است. بارکس به ترجمه مجدد مثنوی پرداخته و ترجمه مثنوی به وسیله بارکس یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های ده سال اخیر در آمریکا بوده‌است. رابرت بلای برنده جایزه کتاب ملی آمریکا در سال ۱۹۶۷ از مخالفان سرسخت جنگ ویتنام و اخیراً منتقد دولت آمریکا به خاطر حمله به عراق ا...
قسمت هایی از کتاب مرد مرد (لذت متن)
یک روز شکارچی غریبه ای به قصر پادشاه می آید. می پرسد «آیا کاری از دست من ساخته است؟ کارهای خطرناکی این اطراف نیست که من انجام دهم؟» پادشاه در جواب می گوید «البته می توانم راجع به جنگل به تو بگویم اما، منطقهٔ خطرناکی است. مردم به آنجا می روند دیگر باز نمی گردند. متوجه هستی! شانس برگشت بسیار کم است». مرد جوان در پاسخ می گوید: «این درست از قماش کارهایی است که من دوست دارم». به هر حال، مرد جوان راهی جنگل می شود و نکته جالب این که، او تنها فقط همراه سگش می رود. آن ها مدت ها در جنگل پرسه می زنند تا این که به برکه ای می رسند. ناگهان دستی از آب بیرون می آید و سگ را می قاپد و به داخل آب می برد. مرد جوان، بی آن که خود را ببازد، به آرامی می گوید: «پس این خودش است!».