1. خانه
  2. /
  3. کتاب جریان های اصلی در مارکسیسم

کتاب جریان های اصلی در مارکسیسم

5 از 2 رأی

کتاب جریان های اصلی در مارکسیسم

جلد سوم:فروپاشی
Main Currents of Marxism
انتشارات: اختران
٪15
750000
637500
معرفی کتاب جریان های اصلی در مارکسیسم
"جریان های اصلی در مارکسیسم: جلد سوم - فروپاشی" واپسین بخش از اثر سه‌جلدی لژشک کولاکوفسکی، فیلسوف لهستانی و مارکسیست سابق، است که تصویری تاریخی و تحلیلی از خیزش و افول تفکر مارکسیستی در قرن بیستم ترسیم می‌کند. کولاکوفسکی با ترکیبی از دقت فلسفی، ژرف‌نگری تاریخی و تجربه‌ی زیسته، در این جلد به تحلیل فروپاشی نظری و عملی مارکسیسم می‌پردازد؛ ایدئولوژی‌ای که زمانی وعده‌ی رهایی می‌داد و سرانجام، خود در ساختارهای قدرتی که الهام‌بخش آن بود، به زوال کشیده شد. این کتاب که نخستین‌بار در ۱۹۷۸ منتشر شد، نه فقط تاریخ‌نگاری و نقدی فلسفی، بلکه بازنگری‌ای اخلاقی است درباره‌ی سرنوشت اندیشه‌ای که با امید آغاز شد و به توتالیتاریسم ختم گشت. کولاکوفسکی در این جلد پایانی، فرجام مارکسیسم را از لنین تا مائو، از نظام‌های بلشویکی تا انجماد ایدئولوژیک در شوروی پی‌می‌گیرد.
"فروپاشی" طیفی گسترده از تحولات تاریخی و جغرافیایی را در بر می‌گیرد. با تحلیل لنینیسم و بازتفسیر آن از آموزه‌های مارکس آغاز می‌شود؛ تفسیری که به خدمت انقلاب در آمد و پایه‌گذار دولتی شد که به‌زودی از درون آن، استالینیسم سر برآورد. کولاکوفسکی سپس به تروتسکیسم، مائوئیسم، نظریه‌پردازی‌های متفکران غربی و صورت‌بندی‌های متأخر مارکسیستی می‌پردازد، تا نشان دهد چگونه این ایدئولوژی با اقتدارگرایی سیاسی، ناکارآمدی اقتصادی و سانسور فرهنگی در هم تنید. اما کتاب فراتر از تاریخ وقایع است. کولاکوفسکی متفکرانی چون گئورگ لوکاچ، آنتونیو گرامشی، لویی آلتوسر و هربرت مارکوزه را به‌طور انتقادی تحلیل می‌کند. او نشان می‌دهد که چگونه تلاش برای احیای مارکسیسم در غرب، اغلب در نظریه‌پردازی‌های انتزاعی و گاه گریز از واقعیت فرو می‌رفت. مهم‌تر از آن، او رد پای فرسایش مبانی فلسفی مارکسیسم را در لحظه‌هایی پی‌می‌گیرد که این اندیشه برای توجیه سرکوب سیاسی و قدرت دولت به کار گرفته شد. در بطن روایت او، تنشی مداوم میان مارکسیسم به‌مثابه‌ی نقد قدرت و مارکسیسم به‌مثابه‌ی ابزار قدرت موج می‌زند؛ اندیشه‌ای که در مسیر دولتی‌شدن، علیه خود قیام کرد.
در هسته‌ی "فروپاشی"، نوعی سرخوردگی از اتوپیا نهفته است. کولاکوفسکی روایت می‌کند که چگونه رویای جامعه‌ای عقلانی و بی‌طبقه، در عمل به نظامی بدل شد که با زبان دیالکتیک، بی‌عقلی را تثبیت می‌کرد. او از "فساد آرمان‌ها" سخن می‌گوید؛ از این‌که چگونه ایده‌های والای رهایی، به‌واسطه‌ی ساختارهای قدرت، شکل معکوس یافتند. از دیگر مضامین اصلی کتاب، مفهوم "مسئولیت فکری" است. کولاکوفسکی با بی‌پروایی کسانی را مورد انتقاد قرار می‌دهد که به نام "ضرورت تاریخی" یا "قانون دیالکتیک"، در برابر جنایت‌ها سکوت کردند یا آن‌ها را توجیه نمودند. به‌زعم او، فیلسوف مسئول است نه‌تنها در آنچه می‌اندیشد، بلکه در آنچه نظام‌های قدرت از اندیشه‌ی او می‌سازند. با این همه، کولاکوفسکی منکر "تاب‌آوری نقد مارکسیستی" نیست. او می‌پذیرد که اگرچه مارکسیسم به‌عنوان یک پروژه‌ی سیاسی شکست خورده است، بسیاری از دغدغه‌های بنیادین آن-بیگانگی، نابرابری، استثمار-هنوز حل‌نشده و برجای‌مانده‌اند.
"جریان‌های اصلی مارکسیسم: جلد سوم - فروپاشی" اثری است روشن‌گر و هشیارکننده. کولاکوفسکی، با انصاف فکری و حساسیت تاریخی، چهره‌ی پیچیده و چندلایه‌ی مارکسیسم را ترسیم می‌کند؛ از لحظه‌ی تولد فلسفی تا زمان فرسایش ایدئولوژیک. او هرگز این سنت فکری را به کاریکاتور تقلیل نمی‌دهد، بلکه با کنجکاوی و دقت، میراث آن را به‌چالش می‌کشد. این جلد، برای هر خواننده‌ی علاقه‌مند به فلسفه‌ی سیاسی، تاریخ ایدئولوژی‌ها، یا این پرسش بنیادین که چگونه اندیشه‌های آزادی‌بخش می‌توانند بدل به ابزار سلطه شوند، یکی از منابع بنیادی و ضروری به‌شمار می‌رود. کتابی است برای پایان دادن به یک روایت، و آغازیدن تأملی تازه.
درباره لشک کولاکوفسکی
درباره لشک کولاکوفسکی
لشک کولاکوفسکی‏(۲۳ اکتبر ۱۹۲۷–۱۷ ژوئیه ۲۰۰۹) فیلسوف و متفکر لهستانی بود. او بیشتر به‌خاطر شناخت و نقد مارکسیسم در دنیا شناخته‌شده بود. برجسته‌ترین اثر او، «جریان‌های اصلی مارکسیسم» نام دارد. کولاکوفسکی در همه بخش‌های فلسفه، از جمله اخلاق، زیباشناسی و الهیات، پژوهش و نقدهایی انجام داد. کولاکوفسکی در سال ۱۹۲۷ در رادوم شهری در مرکز لهستان زاده شد. وقتی او دوازده ساله بود، کشورش از دو سو مورد حمله نیروهای آلمان نازی و ارتش شوروی قرار گرفت و پدرش توسط گشتاپو دستگیر شد و به قتل رسید. کولاکوفسکی پس از جنگ جهانی دوم در دانشگاه‌های لوچ و ورشو، در رشته فلسفه به تحصیل پرداخت. او همزمان به عضویت حزب کمونیست لهستان درآمد، اما خیلی زود به سوسیالیسم دمکراتیک گرایش یافت. کولاکوفسکی بین سال‌های ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۸ به تدریس در رشته فلسفهٔ تاریخ در دانشگاه ورشو اشتغال داشت.
کولاکوفسکی در سال ۱۹۶۸ پس از همبستگی با دانشجویان معترض به دولت، از حزب کمونیست حاکم اخراج شد و در پی فشارهای گوناگون، نخست به پاریس و سرانجام به انگلستان رفت. او تدریس فلسفه را ابتدا در دانشگاه آکسفورد و سپس در دانشگاه‌های ییل و برکلی آمریکا ادامه داد.
در طول فعالیت‌های فکری کولاکوفسکی جایزه‌هایی زیادی از جمله «اورشلیم برای آزادی و فردیت در جامعه» (۲۰۰۷) «جایزه صلح اتحادیه ناشران آلمان» (۱۹۷۷)، «جایزه اراسموس» (۱۹۸۳) و «جایزه ارنست بلوخ» (۱۹۹۱) به او تعلق گرفت.
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب جریان های اصلی در مارکسیسم" ثبت می‌کند