1. خانه
  2. /
  3. کتاب صبح بخیر هیولا

کتاب صبح به خیر هیولا

2 ناشر این کتاب را منتشر کرده‌اند
4.5 از 1 رأی

کتاب صبح به خیر هیولا

Good Morning, Monster: Five Heroic Journeys to Recovery
انتشارات: نیماژ
٪15
380000
323000
پیشنهاد ویژه
5 از 1 رأی

کتاب صبح بخیر هیولا

Good Morning, Monster: Five Heroic Journeys to Recovery
انتشارات: آداش
٪20
140000
112000
معرفی کتاب صبح بخیر هیولا
کتاب «صبح بخیر، هیولا» اثری است پرمغز که به قلم کاترین گیلدینر، روان‌شناس بالینی و نویسنده‌ی پرفروش کانادایی، منتشر شد. اگرچه این کتاب داستانی خیالی نیست، اما در دل خود داستان‌هایی عمیق و انسانی از پنج بیمار واقعی را روایت می‌کند که هرکدام مسیر پرپیچ‌وخمی از ترومای دوران کودکی تا بهبودی و بازیابی هویت خود را پیموده‌اند. گیلدینر این خاطرات بالینی را با زبانی صادقانه، گاه آمیخته به طنز و در عین حال دلسوزانه به تصویر می‌کشد؛ روایتی که نه تنها بیماران را می‌کاود، بلکه نگاه نقادانه‌ای به خود درمانگر نیز دارد و فرایند درمان را به‌عنوان مسیری انسانی، همراه با اشتباهات، تردیدها و لحظات کشف بازنمایی می‌کند.
در قلب کتاب یک ایده‌ی بنیادین نهفته است: آیا می‌توان از دل آسیب و شکستگی، قهرمانی روان‌شناختی آفرید؟ گیلدینر با جسارت این پرسش را پیش می‌کشد و بیمارانش را «قهرمانان روان‌شناختی» می‌نامد؛ انسان‌هایی که نه با قدرت‌های فراانسانی، بلکه با شهامت روبه‌رو شدن با ترومای پنهان، رنج کشف و پذیرش حقیقت و بازآفرینی معنا در زندگی‌شان، مسیری قهرمانانه را می‌پیمایند. این روایت‌ها در ابتدا با نشانه‌هایی به ظاهر سطحی آغاز می‌شوند؛ از اختلال عملکرد جنسی تا بی‌اعتمادی مزمن یا انجماد عاطفی، اما در ادامه، هر پرونده لایه‌به‌لایه باز می‌شود و تصویری پیچیده از تأثیرات پنهان سوء‌استفاده، رهاشدگی و خشونت عاطفی بر شخصیت انسان را پیش چشم مخاطب می‌گذارد. کتاب به پنج داستان مستقل تقسیم شده است: لورا، دختری که در کانون یک خانواده‌ی به‌ظاهر عادی بود اما زیر فشار کمال‌گرایی و اضطراب له می‌شد؛ پیتر، موسیقیدانی از خانواده‌ای مهاجر که ریشه‌های اختلال جنسی‌اش در محرومیت و تنهایی دوران کودکی نهفته بود؛ دنی، مردی ناشنوا از بازماندگان مدارس شبانه‌روزی بومیان کانادا که داستانش نقدی جسورانه بر استعمار فرهنگی است؛ آلانا، دختری که در دوران کودکی در کلبه‌ای دورافتاده رها شد و برای زنده ماندن جنگید؛ و مادلین، زنی موفق که هر صبح با شنیدن عبارت «صبح بخیر، هیولا» از زبان مادرش، با زخمی عمیق در عزت نفس خود دست و پنجه نرم می‌کرد. گیلدینر هر یک از این بیماران را با همدلی و احترام روایت می‌کند، اما در عین حال، نقش خود به عنوان درمانگر را نیز به چالش می‌کشد؛ لحظاتی که اشتباه می‌کند، تعصبات فرهنگی‌اش را می‌بیند یا تحت‌تأثیر انتقال متقابل قرار می‌گیرد. سبک نگارش گیلدینر روایی و شفاف است؛ او از زبان پیچیده روان‌شناسی فاصله می‌گیرد و تجربه‌ی درمان را به زبانی انسانی و ملموس روایت می‌کند. طنزی ظریف، روایت‌ها را از تبدیل شدن به خاطرات صرفا تلخ بازمی‌دارد و به آن‌ها عمق و زندگی می‌بخشد. آنچه کتاب را منسجم می‌کند، نه فقط تسلسل این پنج داستان، بلکه پرسشی است که در همه‌ی آن‌ها تکرار می‌شود: چه می‌شود که بعضی انسان‌ها با وجود آسیب‌های عمیق، دوباره می‌ایستند و رشد می‌کنند؟
«صبح بخیر، هیولا» در نهایت فراتر از بازگویی پرونده‌های درمانی است؛ این کتاب تأملی است بر شجاعت، آسیب‌پذیری و پیچیدگی رابطه‌ی درمانگر و بیمار. روایتی که از محدوده‌ی درمان فراتر می‌رود و همه‌ی ما را به اندیشیدن دعوت می‌کند: آیا می‌توان با نگاه به زخم‌هایمان، نه برای سرزنش خود یا دیگران، بلکه برای درک و آزادسازی انرژی حیاتی، مسیری تازه بیافرینیم؟ همان‌طور که گیلدینر در پایان نشان می‌دهد، قهرمانی در روان انسان نه در پیروزی‌های بزرگ و آشکار، بلکه در همان تصمیم‌های کوچک روزانه برای روبه‌رو شدن با ترس‌ها و ادامه‌ی راه رقم می‌خورد.
درباره کاترین گیلدینر
درباره کاترین گیلدینر
کاترین گیلدینر (زاده ۱۹۴۸) نویسنده و روانشناس بالینی آمریکایی-کانادایی است.گیلدینر در لویستون، نیویورک به دنیا آمد، بعدها در آبشار نیاگارا، نیویورک بزرگ شد و سال های نوجوانی خود را در آمهرست نزدیک بوفالو گذراند.آخرین بخش زندگی‌نامه گیلدینر دوران او را در کالج ترینیتی دانشگاه آکسفورد توصیف می‌کند که در سال 1968 شروع شد، جایی که او یکی از دو دانشجوی دختر (هر دو آمریکایی) بود که در حال تحصیل ادبیات بودند، و در آن برخورد فرهنگ آمریکایی و بریتانیایی قسمت‌های جالب و سرگرم‌کننده بسیاری را ارائه کرد. او تا حدودی با استفاده از شعری در مورد بهشت گمشده میلتون که پس از خوردن داروی روانی یکی از دوستانش نوشت که قرار بود او را به اندازه کافی بیدار نگه دارد تا مقاله اش را تمام کند، ورود خود به آکسفورد را مدیریت کرد. طبق زندگینامه او، این تنها شعری بود که او "قبل یا بعد از آن" سروده بود، و به او اجازه داد تا ایالات متحده را ترک کند، جایی که اف بی آی او را به خاطر درگیری با دوست پسری که بخشی از سیاهپوستان بود مورد بازجویی قرار داده بود. جنبش حزب پلنگ زمان او در انگلستان شامل برخورد با بیل کلینتون و جیمی هندریکس بود.
قسمت هایی از کتاب صبح بخیر هیولا

خشم احساس نیست؛ نوعی دفاع است. زمانی که نمی توانید احساسات حقیقی خود را به خاطر دردناک بودن بیش ازحدشان بشناسید، در مقابلشان با خشم می ایستید.

تو دل بستگی رو با عشق اشتباه گرفتی. پیوند خانواده یک انتخاب نیست؛ لزوم زیستی ا ست که برای بقا ضروریه. عشق یک انتخابه. وقتی به مرد بی کفایتی برخورد می کنی که به توجه تو نیاز داره بلافاصله به اون احساس نزدیکی می کنی، چون به این رفتار پیوند خوردی. نقشت یعنی مراقبت از مرد رو از ته دلت می خواستی، و به خاطرش دوست داشته شدی. اما عشق زمانیه که متقابلا به هم اهمیت بدید. تو قراره ویژگی های شخصیتی معشوقت رو تحسین کنی، نه اینکه ازش در مقابل تخریب های دنیای واقعی محافظت کنی.

... این جنگیدن، باید خود جهنم بوده باشه، منظورم از بدو تولد جنگیدنت برای حفظ عقلانیت و زندگی ته. تعجبی نداره که دچار رزم رنجوری شدی. تو بیشتر از هر قهرمان جنگی جنگیدی.

نظر کاربران در مورد "کتاب صبح بخیر هیولا"
1 نظر تا این لحظه ثبت شده است

کسی اطلاعی درباره‌ی ترجمه‌ی نشر آداش داره که مناسبه یا نه؟

1403/09/21 | توسطکاربر سایت
0
|