کتاب فرزندان ایرانیم

Iranian children
خاطرات جنگ ایران و عراق
کد کتاب : 11739
شابک : 9782644715335
قطع : وزیری
تعداد صفحه : 192
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 2000
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 26
زودترین زمان ارسال : 4 اردیبهشت

معرفی کتاب فرزندان ایرانیم اثر داوود امیریان

"فرزندان ایرانیم" اثری است به قلم "داوود امیریان" که در آن "خاطرات جنگ ایران و عراق" را در قالب داستانی خواندنی و شیرین بازگو می نماید. "داوود امیریان" این خاطرات را که در واقع خاطرات خود اوست در قالب سکانس های داستانی به صورت طنز روایت می کند و "فرزندان ایرانیم" پس از معرفی نویسنده به این داستان طنازانه ورود خواهد کرد.
خاطره هایی که در کتاب "فرزندان ایرانیم" آمده است، به تجربه ی نویسنده از دوران آموزشی زمان جنگ بر می گردد. موقعیت های طنزآمیز کتاب "فرزندان ایرانیم"، از نکات بیهوده و هزل شکل نگرفته اند بلکه همچون دیگر آثار "داوود امیریان" که از قلم طنازانه ی او برخاسته است، روایت هایی را که می تواند با تلخی از آن ها یاد شود، با چاشنی طنز، شیرین و قابل گفت و گو می کند. طنز او طنز موقعیت است و علی الخصوص در فضایی که همواره به شکل خشن و دهشتناک از جنگ بازگو شده، نکاتی را به مخاطب نوجوان خود منتقل می کند که پیوستگی بیشتری میان ذهن پویا و جویای او با روزهای نه چندان دور جنگ ایجاد می کند.
"فرزندان ایرانیم" به قلم "داوود امیریان" که به زبانی ساده و جذاب برای نوجوانان نوشته شده، به شرح ماجراهای کودکی نویسنده، دست بردن در شناسنامه به دلیل کم سن و سالی و تلاش برای اعزام به جبهه و خاطراتی گاه تلخ و گزنده و گاه شیرین و خواندنی از دوران آموزشی او در پادگان 21 حمزه سیدالشهدا می پردازد و از اتفاقات این دوران در کنار دیگر سربازان هم سن و سال خودش، غافلگیری های شبانه با خشم شب، شرکت در کلاس های عقیدتی، گفت و شنود با مسئولان پادگان و انواع تنبیهات و تشویقات صحبت می کند.

کتاب فرزندان ایرانیم

داوود امیریان
داوود امیریان، نویسنده معاصر. وی تاکنون بیش از ۲۶ عنوان کتاب منتشر کرده و جوایز متعددی کسب نموده است. وی در حال حاضر در چند حوزه خاطره نویسی، ادبیات کودک و نوجوان، رمان، طنز، زندگینامه داستانی شهدا و فیلمنامه نویسی قلم می زند.وی در سال ۱۳۴۹ در کرمان متولد شد. امیریان از سال ۶۹ نویسندگی اش را با نوشتن خاطراتش از جبهه آغاز کرد. برخی او را جزو ۵ نویسندهٔ برتر دفاع مقدس می دانند و در زمره نسل اول نویسندگان دفاع مقدس قرار دارد.«فرزندان ایرانیم»، «رفاقت به سبک تانک» و «...
قسمت هایی از کتاب فرزندان ایرانیم (لذت متن)
رحیم حسابی جوش آورده بود. تا آن روز آنقدر عصبانی و ناراحت ندیده بودمش. مجید شرفی رو به سعید گفت: تو دیگه کی هستی؟ فقط بلدی واسۀ ما قیفی بیایی. خب جوابشونو می دادی. سعید دستی به موهای کوتاه سرش کشید و گفت: ایناها. امیریان و لولایی و گودرزی شاهدن جوابشونو دادم. اما خب... منصور حسینی گفت: اینطور نمیشه، باید حالشونو بگیریم. لامصبا واسه مون شاخ شدن. همین دیروز بود که اون طرف میدون صبحگاه گل پری جون می خوندن و می رقصیدن. اصغر حیدری با آن صورت همیشه خندان و ته لهجۀ آذریاش گفت: شما چه خبرتونه؟ انگاری با دشمنشون طرف شدن. اونا هم مثل ما می خوان جبهه برن دیگه. علی اکبری گفت: د، همین دیگه. فقط فرقش اینه که ما داوطلب می ریم و اونا وظیفه شونه. تازه... اصغر حرف علی اکبری را قطع کرد: - ثواب کار را ضایع نکن. صلوات بفرستید و تمومش کنید. صلوات فرستادیم و متفرق شدیم؛ اما من برق انتقام را در چشمان رحیم و مجید می دیدم. همان شب خسته و خرد و خمیر غرق در خواب بودم که ناگهان صدای شلیک گلوله بلند شد و فریاد و همهمه. هراسان از خواب پریدم. تا چشم باز کردم، دماغ و چشمانم شروع کرد به سوختن. داشتم خفه می شدم. از تخت پریدم پایین. فضای آسایشگاه را چیزی مثل مه فرا گرفته بود. صدای شلیک گلوله و سوت فرمانده قاطی جیغ و فریاد بچه ها شده بود. هیچ جا را نمی دیدم. کورمال کورمال طرف در آسایشگاه دویدم. در بسته بود و فرمانده را دیدم که ماسک بر صورت تیراندازی می کرد و بچه ها مثل گلۀ گرگ زده به این طرف و آن طرف می دویدند. یک لحظه باد خنکی از طرف سقف پایین آمد. پنکه های سقف به کار افتاد.