قتلی فجیع در محوطهی آزاد آپارتمان رخ داده است. نیروهای پلیس بهسرعت به محل اعزام میشوند و صحنه را برای ورود کارآگاه ارلندور و تیمش مهیا میکنند. اگر پیگیر داستانهای کارآگاهی بوده باشید، حتما نام ارلندور را قبلا شنیدهاید. شخصیتی که در سری رمانهای آرلاندور ایندیرداسون بهعنوان کارآگاه جنایی مخاطب را همراه کرده و پروندههای عجیبوغریبی که با آن روبهرو میشود مخاطب را میخکوب میکند. در این پرونده هم جزئیات خاصی وجود دارد که ماجرا را بسیار پیچیده کرده است. کسی که به قتل رسیده یک پسربچه است که از قضا جزو رنگینپوستان مهاجر است. کارآگاه ارلندور همزمان با این پرونده درگیر یک ماجرای آدمربایی هم شده است و همزمان با کابوسهای قدیمی خود نیز دستوپنجه نرم میکند. نویسنده که خود منتقد سینمایی در یکی از روزنامههای مهم ایسلند بوده است بهخوبی میداند که مخاطب امروز دیگر با تک داستانها کارآگاهی شگفتزده نمیشود؛ بر همین اساس روایتهای متنوعی را همزمان پیش میبرد و در یک بزنگاه همه را به وحدت میرساند. یکی از مهمترین نقبهایی که در این رمان شاهد پیشرفتش هستیم موضوع مهاجران آسیایی در کشور ایسلند است و نوع برخوردی که جامعه در زیر پوستهی لیبرال و مدرن خود با آنها انجام میدهد. از پنجرهی این داستان مخاطب با آسیبشناسی این پدیده روبهرو میگردد که بهنوعی میتواند از جذابیتهای دیگر این اثر باشد؛ ولی با دانستن تمام این حقایق هنوز کابوسهای دائمی کارآگاه تعلیق دوچندان این رمان است که باعث میشود مخاطب نهتنها این اثر را تا انتها بخواند؛ بلکه منتظر خواندن قسمت بعدی از پروندههای کارآگاه ارلاندور باشد.
آرلاندور ایندیرداسون بهعنوان یکی از بهترین جنایینویسان ایسلند شناخته میشود. دریافت ناباورانهی جایزهی Nordic crime novel برای دو سال پیاپی و همچنین دریافت جایزهی خنجر طلایی برای بهترین رمان جنایی سال بخشی از افتخارات این نویسنده است. سری رمانهای آقای ایندیرداسون به چهل زبان ترجمه و فروخته شدهاند و مورد استقبال مخاطب قرار گرفتهاند. «سرمای قطبی» اولین رمانی از ایندیرداسون است که به زبان انگلیسی ترجمه شده است و توانست برای نویسنده جوایز رمانهای جنایی انگلیسیزبان را به ارمغان آورد.
کتاب سرمای قطبی