قسمت هایی از کتاب هفت هزار و سیصد و یک روز بعد (لذت متن)
پری تا نیمه از آب بیرون آمده بود و موهای بلندش را روی سینه های صدفی اش ریخته بود و شانه می کرد. چند مروارید به گیس هایش چسبیده بود و زیر نور آفتاب می درخشید. داد زده بود: «اگه آدمیزاد بودی عروسم می شدی.»