کتاب متغیر منصور

Mansour variable
کد کتاب : 13422
شابک : 978-6002298973
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 116
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 2018
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب متغیر منصور اثر یعقوب یادعلی

"متغیر منصور" مجموعه داستانی است به قلم "یعقوب یادعلی" که علاوه بر داستانی هم نام با عنوان کتاب، داستان های "من و دنی و فیدل"، "سمیره ها"، "میت"، "شرح نامشروح آرایش نامه" و "برف" را نیز شامل می شود.
در داستان "سمیره ها"، با دخترکی خیالاتی مواجه هستیم که شرایط خانه را در دوران جنگ روایت می کند. قوه ی تخیل او، تلخی فاجعه ی جنگ را برای ما که مخاطب کتاب هستیم، تعدیل می کند. دخترک در آرزوی بازگشت برادرش از جبهه ی جنگ است و زمانی که با او رو به رو می شود، واقعیت آن قدر برایش دشوار و عذاب آور است که خیال را بیشتر می پسندد و ترجیح می دهد تا پایان داستان با این روند پیش برود. "یعقوب یادعلی" در پردازش شخصیت این دختربچه، عالی عمل کرده و با در آمیختن لحن شیرین او و نحوه ی بیانی تلخ و دردناک، خواننده را با داستانی تاثیرگذار رو در رو می کند.
داستان "متغیر منصور" که عنوان نیز از آن برگرفته شده، به دغدغه های فردی می پردازد که شاید خیلی ها آن دچار هستند؛ بحرانی که زودتر از موعد موردانتظارش در میانسالی، سر وقت منصور آمده و او را به تنگ آورده است. بحران روزمرگی و خستگی از چالش های تکراری زندگی. او نمی خواهد که در این باتلاق روزمرگی دست و پا بزند و با وجود این که این چالش ها ممکن است برای دیگران پیش پا افتاده به نظر برسد، اما بیرون آمدن از آن ها برای او همچون نفس کشیدن ضرورت دارد و او می خواهد این تغییر و تحول را هر چه سریع تر در خود و در زندگی خود به وجود بیاورد.

کتاب متغیر منصور

یعقوب یادعلی
یعقوب یادعلی ، نویسنده و فیلم‌ساز ایرانی. رمان آداب بی‌قراری او برندهٔ بهترین رمان اول دورهٔ پنجم جایزهٔ هوشنگ گلشیری شد. اما به دلیل نوشتن این رمان به جرم توهین به قوم لر بازداشت شد و پس از تحمل دو ماه زندان در اردیبهشت سال ۱۳۸۵ از زندان آزاد شد. در دادگاه تجدیدنظر حکم او تشدید شد و به یک سال زندان تعزیری محکوم شد. در تیرماه ۱۳۹۱ یادعلی بالاخره از تمامی اتهاماتش تبرئه شد. وی هم‌اکنون در امریکا زندگی می‌کند. یاد‌علی در سال ۱۳۹۶ پس از ۶ سال به ایران بازگشت. حامد داراب ...
دسته بندی های کتاب متغیر منصور
قسمت هایی از کتاب متغیر منصور (لذت متن)
تقصیر خودته گلی. خودت قبول کردی داداشی بشی.» بعد دست های گلی را در می آورد و نمی داند با آن ها چه کار کند. فکرمی کند باید دست های گلی را نگه دارد، داداشی که آمد، به اش بدهد و بگوید: بفرست پیش دستای خودت، کمک رزمنده ها که عراقیا نیان اذیت مون کنن.

منصور صاف و بی خط خوردگی می نویسد: دروغ نگفتن تحت هیچ شرایطی. واقعا می تواند دروغ نگوید؟ تحت هیچ شرایطی؟ بدون هیچ استثنایی؟ چرا باید تغییر کردن این قدر پیچیده باشد؟ در برابر یک گزاره اخلاقی ساده که بچه های دبستانی هم آن را بلدند، منصور سی وچهارساله باید لرز کند؟ دروغ نگفتن شروع نابودی است. حالا نه اینقدر غلیظ. نابودی نه، ولی می تواند شروع یک بحران با تبعات غیرقابل پیش بینی باشد. هرکس می تواند چند دقیقه در بخش متروک ذهن با خودش روراست باشد تا دروغ هایش را مرور کند.

یخی برف روی لب ها و زبان خشک شده زن زود محو شد. تکانی به تنش داد و رو از باد ندزدید تا دانه های برف را که به صورتش می خورد ببلعد. دست چپ زن شده بود قد وزنه هزارکلیویی. چسبیده به تن، بی حرکت و لخت. خون از زیر آستین ژاکت دویده بود به سرتاسر دست تا نوک پنجه.