کتاب زندگی پرماجرای نادرشاه

Nader Shah
  • 15 % تخفیف
    1,500,000 | 1,275,000 تومان
  • موجود
  • انتشارات: بدرقه جاویدان بدرقه جاویدان
    نویسنده: محمدحسین میمندی نژاد
کد کتاب : 13668
شابک : 978-2000745631
قطع : رحلی
تعداد صفحه : 1158
سال انتشار شمسی : 1401
نوع جلد : زرکوب
سری چاپ : 19
زودترین زمان ارسال : 10 اردیبهشت

معرفی کتاب زندگی پرماجرای نادرشاه اثر محمدحسین میمندی نژاد

زمانی که ایران آماج حملات پی در پی افغانها و روس ها و عثمانی ها بود،شاه طهماسب نادر شاه سوارانی را با خود همراه کرد و به شاه طهماسب پیوست و پس از دلاوری های فراوان و اوضاع ایران را آرام کرد و بعد از پیروزی در نبرد چالدران تا قلب عثمانی تاخت و پس از اینکه روس هابا شنیدن نام نادر پا به فرار گذاشتند و بعد از آن به دلایل پشت پرده خاندان صفوی در دشت مغان و در مجلس ریش سفیدان از ارتش استعفا داد در راه مشهد و در زنجان سوارانی به او رسیدند از او خواهش کردند به درخواست ریش سفیدان شاه ایران شود.
کتاب زندگی پرماجرای نادرشاه به شرح سرگذشت نادر شاه در زندگی سیاسی و به قدرت رسیدنش و لشکر کشی ها و دلاوری های او می پردازد
این کتاب اثر دکتر محمد حسین میمندی نژاد است و در پیش گفتار میخوانیم: کتاب زندگی پر ماجرای نادر شاه ،شمه ای از تاریخ ایران مربوط به انقراض سلسله صفویه و روی کار آمدن نادرشاه افشار و سرانجامش، بعنوان شاهد نوشتم. منظور من از نوشتن آن وقایع، تاریخ نویسی نبود زیرا به عقیده من تاریک است آنچه مورخین مینویسند.
طرزتفکر، هوس، حب وبغض و در مواردی غرضهای خصومی ممکن است مورخ ر ا به راهی بکشاند که کاهی را کوه و یا برعکس کوهی را کاه کند.
به این اصل در کتاب داخل خصوصیات نشدم. کلیاتی نوشتم، وقایعی را بدون پیرایه، بدون شرح و بسط وصف کردم و چون مدارکی که گرد آورده بودم زیاد بود وعده کردم زندگی نادر را آنطور که بود. است بنویسم.
کتاب زندگی پرماجرای نادرشاه دارای روایت مفصلی است ودر پایان، گزارشی از زندگی نادرشاه برگرفته از کتاب های مختلف فراهم آمده است.
کتاب از فصل تولد و نام گذاری نادر شاه آغاز میشود و هزار بند مفصل به تشریح هر قسمت پرداخته میشود.

کتاب زندگی پرماجرای نادرشاه

دسته بندی های کتاب زندگی پرماجرای نادرشاه
قسمت هایی از کتاب زندگی پرماجرای نادرشاه (لذت متن)
اسیران از این که دیدند سپهسالار به طرف آنان پیش می آید متوحش گردیدند، چند نفری از ترس از حال رفتند. شاید همگی آرزو داشتند هرچه زودتر از آن وضع خلاص شوند، حالا که اسیر شدند و باید جانشان گرفته شود از مرگ تدریجی معافشان دارند و زودتر به زندگیشان خاتمه دهند. …غیر از صدای نادر صدایی به گوش نمی رسید. نادر بعد از آن که تعداد اسیران را دانست اظهار داشت: به حول و قوه الهی توانستم اوامر ظل الله را انجام دهم و شخص غاصبی که مسبب بدبختی ها و دوئیت ها شده بود به چنگ آورم. شما که در رکاب او بودید و در راه او شمشیر می زدید خطاکار و مستحق مجازات می باشید. آنچه نصیب فرماندهان شما شد باید نصیب شما شود… این گفته نادر بر تشویش خاطر اسیران افزود، زیرا بوی مرگ و نیستی از آن استنباط می شد. نادر که متوجه تاثیر کلام خود بود به بیانات خود ادامه داد و گفت: آنچه باعث می شود در مجازات شما تعدیلی بدهم این است که شما نسبت به فرماندهان خود تا آخرین نفس وفادار بودید، تا آخرین لحظه در راهی که شما را برده بودند استقامت کردید. شما شاید نمی دانستید سران شما راه خطا می روند، شاید هم می دانستید ولی چون خدمتگزار آنان بودید نخواستید از فرمانشان تخطی کنید… ما همگی برادر هستیم، اهل یک آب و خاک و یک مملکت هستیم، ما نباید با هم دشمنی و عداوت داشته باشیم. دوره خودسری و عصیان سپری شد، ما همگی باید در کنار هم در رفاه و آسایش بسر بریم، ما باید برای عظمت و سربلندی و سرافرازی وطن خود بکوشیم… برای این که بدانید مراحم ظل الله شامل حال تمام رعایای خود می باشد، به نام قبله عالم به شما آزادی می دهم.