کتاب آویزان از نخ

New Poems Book 3
کد کتاب : 1442
مترجم :
شابک : 978-600-7556-54-2‬‬
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 128
سال انتشار شمسی : 1394
سال انتشار میلادی : 2004
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : ---

چارلز بوکفسکی، از پرفروش ترین نویسندگان آمریکا

معرفی کتاب آویزان از نخ اثر چارلز بوکوفسکی

کتاب آویزان از نخ، مجموعه ای از اشعار نوشته ی چارلز بوکفسکی است که اولین بار در سال 2004 انتشار یافت. بوکفسکی را می توان یکی از شناخته شده ترین نویسندگان آمریکایی و یکی از تأثیرگذارترین و الهام بخش ترین شاعران این کشور تلقی کرد. با وجود این که او بیش از چهل و پنج کتاب شعر از خود به یادگار گذاشت، صدها عنوان از اشعار بوکفسکی توسط خودش و ناشر آثارش برای انتشار در زمان پس از مرگ این هنرمند برجسته کنار گذاشته شدند. کتاب آویزان از نخ که در زمره ی همین آثار قرار می گیرد، دربردارنده ی تخیلات کم نظیر و زیبای بوکفسکی است و او قبل از مرگ، برخی از اشعار این مجموعه را جزء بهترین آثار خود در نظر گرفته است.

کتاب آویزان از نخ

چارلز بوکوفسکی
هاینریش چارلز بوکوفسکی،( زاده ی 16 آگوست 1920 و درگذشته ی 9 مارس 1994) شاعر و داستان نویس آمریکایی بود.بوکوفسکی در شهر آندرناخ آلمان به دنیا آمد. بعد از فروپاشی اقتصاد آلمان در پی جنگ جهانی اول، خانواده ی او در سال 1923 به بالتیمور رفتند. بوکوفسکی بعد از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان لس آنجلس، دو سال را در دانشگاه شهر لس آنجلس گذراند و در دوره های هنر، روزنامه نگاری و ادبیات شرکت کرد. او در 23 سالگی، اولین داستان کوتاه خود را در مجله ای به چاپ رساند.بوکوفسکی در اوایل دهه ی 1950 در اداره ی پست ...
نکوداشت های کتاب آویزان از نخ
A collection of unique poems.
مجموعه ای از اشعاری منحصر به فرد.
Abe Books

Buckowski moved poetry toward a more natural language.
بوکفسکی، شعر و شاعری را به سوی زبانی فطری تر حرکت داد.
Los Angeles Times Book Review

قسمت هایی از کتاب آویزان از نخ (لذت متن)
پدرم همیشه می گفت: زود خوابیدن و زود بیدار شدن / آدم را سالم و عاقل می کند / در خانه، ساعت هشت چراغ ها خاموش بود / و سپیده دم با بوی قهوه و بیکن و نیمرو / از خواب بلند می شدیم. / پدرم یک عمر این دستور را دنبال کرد / جوان مرد و مفلس / و فکر می کنم چندان هم عاقل نبود. / من نصیحت او را گوش نکردم / دیر خوابیدم، دیر بیدار شدم. / حالا نمی گویم دنیا را فتح کرده ام / اما ترافیک صبح ها را دیگر ندارم / از خیلی از دردسر های معمولی دورم / و با آدم های جدید و بی نظیر آشنا شده ام / یکی از آن ها / خودم / کسی که پدرم / هرگز / او را نشناخت.

چیزی که احتیاج دارم، واقعا احتیاج دارم / این است که بخندم / از آن خنده هایی که همیشه می کردم / چون در این قفس نه کاری هست برای انجام دادن / نه جایی برای رفتن / چیزی که احتیاج دارم / واقعا احتیاج دارم / که با دیوارها رو به رو شوم / و آماده ی رویارویی باشم با مرگ / با احساس شادی.

این هزینه ای است که می پردازیم / نمی توان به عقب بازگشت / نمی توان جلوتر هم رفت / ناامیدانه آویزانیم / از میخ کوبیده بر این جهانی که خود آن را ساخته ایم.