کتاب نگران نباش داستایوفسکی

Come on in
کد کتاب : 1435
مترجم :
شابک : 978-964-8756-65-6
قطع : جیبی
تعداد صفحه : 48
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 2006
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : ---

چارلز بوکفسکی، از پرفروش ترین نویسندگان آمریکا

معرفی کتاب نگران نباش داستایوفسکی اثر چارلز بوکوفسکی

کتاب نگران نباش داستایوفسکی، مجموعه شعری نوشته ی چارلز بوکفسکی است که نخستین بار در سال 2005 به انتشار رسید. شخصیت منحصر به فرد بوکفسکی، مردی منزوی و فاصله گرفته از ارزش های جامعه که با نثری ساده اما تأثیرگذار درباره ی الکل، زنان و تنهایی می نوشت، او را مدت ها قبل از مرگش در سال 1994 به یکی از پرمخاطب ترین شاعران ایالات متحده تبدیل کرد. اما به نظر می رسد حتی مرگ هم نتوانست او را از یادها پاک کند. این مجموعه که بعد از درگذشت بوکفسکی منتشر شد، همه ی انتظارات طرفداران پرتعداد بوکفسکی را برآورده می کند و به موضوعاتی چون زنان و مردان غیر قابل اطمینان، معاشقه و فراز و فرودهای آن، توصیه هایی برای بازنده ها (مثل خود بوکفسکی در برهه ای از زندگی اش) برای داشتن اعتماد به نفس بیشتر و رویارویی با شهرت می پردازد.

کتاب نگران نباش داستایوفسکی

چارلز بوکوفسکی
هاینریش چارلز بوکوفسکی،( زاده ی 16 آگوست 1920 و درگذشته ی 9 مارس 1994) شاعر و داستان نویس آمریکایی بود.بوکوفسکی در شهر آندرناخ آلمان به دنیا آمد. بعد از فروپاشی اقتصاد آلمان در پی جنگ جهانی اول، خانواده ی او در سال 1923 به بالتیمور رفتند. بوکوفسکی بعد از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان لس آنجلس، دو سال را در دانشگاه شهر لس آنجلس گذراند و در دوره های هنر، روزنامه نگاری و ادبیات شرکت کرد. او در 23 سالگی، اولین داستان کوتاه خود را در مجله ای به چاپ رساند.بوکوفسکی در اوایل دهه ی 1950 در اداره ی پست ...
دسته بندی های کتاب نگران نباش داستایوفسکی
نکوداشت های کتاب نگران نباش داستایوفسکی
By one of the country's most popular poets.
اثری نوشته ی یکی از محبوب ترین شاعران آمریکا.
Publishers Weekly Publishers Weekly

A sequence of poems you'll want to read from beginning to end.
مجموعه ای از اشعاری که خواهید خواست آن ها را از ابتدا تا انتها بخوانید.
Booktopia

قسمت هایی از کتاب نگران نباش داستایوفسکی (لذت متن)
یکی از بهترین سطرهای لورکا این است: / «رنج، همیشه رنج...» / زمانی که سوسکی را می کشی / یا تیغ را برای اصلاح برمی داری / یا صبح بیدار می شوی / که خورشید را ببینی / به این سطر فکر کن.

بهترین قسمت این بود / که پرده ها را کشیدم / و زنگ در را با پارچه های کهنه پوشاندم / و سه چهار روز تمام / در تخت خواب ماندم / و بهتر از همه این بود / که کسی اصلا / دلش برایم تنگ نشد.

چیزهایی هستند / که از تنها بودن هم بدترند / اما سال ها طول می کشد / تا این را بفهمی / و غالبا وقتی می فهمی / که خیلی دیر شده / و هیچ چیز / بدتر از خیلی دیر نیست...