قصههای موازی و جهانهای موازی (اسپویل) کتاب از یک طرف روایت عشق سروش و ترنم، دو جوان دنیای امروز است که سر در تکنولوژی عصر جدید دارند، و از طرف دیگر داستان عشق آتوسا و زریر از دنیای باستان برای ما روایت میشود؛ و پیونددهندهی این دو دنیای متفاوت سروش است که دربارهی این قصهی عاشقانهی کهن، پژوهش و تحقیق میکند تا راز تحریف تاریخ را کشف کند. و بدین صورت این دو دنیای متفاوت که با هم سنخیت چندانی ندارند، به هم پیوند میخورند تا این قصههای موازی در آخر به هم پیوند خورده و تلاقی کنند. به همین دلیل در این کتاب کمحجم، با طیف گستردهای از لغات امروزی و کهن روبهرو میشویم و دایرهای از کلمات رنگارنگ و بعضاً نامتجانس، در این ضیافت واژهها در کنار هم قرار میگیرند. سروش و ترنم که در واتساپ و اینستاگرام با هم در ارتباطاند، با زبان انسان قرن بیستویکمی با هم چت میکنند و ایموجی میفرستند، و در داستان موازی دیگر که عشق آتوسا و زریر است، گشتاسپ با زبانی کهن و قدیمی این داستان را از اعماق تاریخ برای خواننده روایت میکند تا نثر کتاب، آثار کلاسیک ادبیات فارسی را به یاد بیاورد. و در هر دو روایت، نویسنده هم در نقل گفتگوهای شکستهی چتهای مجازی موفق بوده، و هم در بازسازی زبان سنتی و کهن. اما چیزی که باعث پیوند محتوایی این دو داستان شده، شیوهی عاشقیِ دلدادههای این دو قصه است؛ زریر و آتوسا که در دنیای واقعی برخوردی با هم نداشتهاند، در عالم خوابهایشان با هم در ارتباطاند، و سروش و ترنم، در فضای مجازی، که عالمِ خوابْ در بیداریِ دنیای امروز ماست! عاشقانههایی در مواجههی جهانهای موازی! زریر عازم سرزمین معشوقهی عالَم رؤیا میشود، و سروش در فضای چتهایش غرق میشود و از این دنیای مجازی، واقعیت میسازد تا شاید تأییدی باشد بر اینکه ما انسانها واقعاً مغزهای درون خُمرهایم و همان شیطان فریبکاری که رنه دکارت با قطعیت وجودش را رد میکرد، تمام عمر همهی ما را به دلخواه خودش بازی داده است! مگر نه اینکه گشتاسپ در پایان این روایت، قصهی عشق زریر و آتوسا را تحریف کرده و تغییر میدهد؟ و مگر نه اینکه همیشه قدرت و سیاست، مردم را به راهی هُل دادهاند که دلخواهِ خودشان بوده است؟ خلاصه اینکه «ما کابوس گذشتگانمان هستیم.» و داستان زندگی ما تحریف شده! راز داوینچی و مریم مجدلیه یادتان هست؟!