مرزی که ورزشکاران را از مقامات جدا میکند، از آنجایی که مطلقا عبورناپذیر نیست برجستهتر است. قوانین دبلیو که بهطورمعمول بسیار مختصرند و سکوتشان در برخی موارد تهدیدی مرگبار برای ورزشکارانی است که زیر یوغش هستند، در این مورد بهطرزشگفتانگیزی پرجزئیاتاند: این قوانین با دقت فراوان و ریزهگویی و کمابیش با گشادهدستی، تمام شرایطی را که میتواند بعد از چند سال شرکت در رقابتها، به ورزشکار اجازه دستیابی به منصبی مسئولیتدار را بدهد توصیف میکنند؛ چه در یک دهکده بهعنوان مدیر تیم یا مربی، ماساژدهنده، حمامی، سلمانی و غیره، چه در استادیومها که مشتی شغل کوچک با سلسلهمراتب سفتوسخت ممکن است به او پیشنهاد شوند: خدمتکار، دادزن، جاروزن، کبوترپران، مشعلدار یا پرچمدار، نماینده، موسیقیدان، خوشنویس، نگهبان سکوها و غیره
آنها بر این باورند که بیعدالتی مؤثرترین خمیرمایهی مبارزه است و اینکه یک ورزشکارِ زخمخورده و عاصی از تصمیمات خودسرانه، داوریهای نامنصفانه، سوءاستفاده از قدرت، دستدرازیها و سوگلپرویِ کمابیش افراطیای که داوران در هر لحظه دچارش هستند، صدبار مبارزتر از ورزشکاری خواهد بود که یقین دارد درخور شکست بوده است. (دبلیو یا خاطره کودکی / ژرژ پرک / ص 125) از آن دسته کتابهای سختخوان که سخت خوانده میشوند اما تا مدتها مثل خوره میتوانند سلولهای مغز را درگیر خود کنند. کتاب را آهسته خواندم و جلو رفتم. و وقتی تمام شد، تمام نشد... در ذهنم هنوز جریان داشت.