کتاب معماری زبان و ذهن در فلسفه ویتگنشتاین

Wittgenstein
کد کتاب : 15971
مترجم :
شابک : 978-6002780539
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 343
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 1973
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

معرفی کتاب معماری زبان و ذهن در فلسفه ویتگنشتاین اثر آنتونی کنی

سر آنتونی جان پاتریک کنی فیلسوف انگلیسی است که علایق او در فلسفه ذهن ، فلسفه باستان و مکتبی ، فلسفه ویتگنشتاین و فلسفه دین است. وی با پیتر گیچ سهم بسزایی در تحلیلی تومیسم ، جنبشی داشت که هدف آن ارائه اندیشه سنت توماس آکوئیناس به سبک فلسفه تحلیلی است. وی یکی از مجریان دارایی های ادبی ویتگنشتاین است. وی رئیس سابق آکادمی انگلیس و موسسه فلسفه سلطنتی است.
گرچه کنی به شدت علاقه مند به تدریس سنتی کاتولیک و ادامه حضور در مراسم مذهبی کاتولیک بود ، اکنون صریحا خود را به عنوان یک عرفان شناس معرفی می کند ، و در کتاب "آنچه من باور دارم" هم توضیح می دهد که چرا او یک خداباور نیست و چرا او یک ملحد نیست. کتاب 2006 او آنچه من معتقدم دارد (به عنوان بند 3) "چرا من آتئیست نیستم" ، که اینگونه آغاز می شود: "ممکن است تعاریف مختلفی از کلمه" خدا "ارائه شود. او از عقلانیت دعای اکتشافی با خدا دفاع می کند وی در مورد وجودش تردید دارد و اظهار داشت: "مطمئنا این کار غیرعاقلانه ای نیست از مردی که در اقیانوس گرفتار شده ، در یک غار گرفتار شده یا در دامنه کوهی گیر کرده است ، که برای کمک گریه می کند هرچند ممکن است هرگز نشنیده باشد یا سیگنالی را شلیک کند که ممکن است هرگز دیده نشود.
کنی در مورد توماس آکوئیناس مطالب زیادی نوشت. در پنج راه ، او به پنج راه اثبات خدا می پردازد. در این مقاله ، او استدلال می کند که هیچ یک از ادله اثبات توماس کاملا معتبر نیست ، و در عوض تلاش می کند تا اشکال را از پنج طریق نشان دهد. بحثهای او از مسئله حرکت ارسطویی در یک زمینه علمی مدرن گرفته تا توانایی موجودات احتمالی در ایجاد ابدیت در موجودات احتمالی دیگر را شامل می شود. اعتراضات او همه معطوف به تفسیری مدرن از سنت توماس است.

کنی صریحا اوضاع آغاز جهان را توصیف می کند ، که هم ملحدان و هم اگنوستیسک ها با آن روبرو می شوند و می نویسد: "طبق نظریه بیگ بنگ ، کل ماده جهان در یک زمان خاص از گذشته های دور آغاز شده است. طرفدار چنین تئوری ، حداقل اگر او یک ملحد باشد ، باید معتقد باشد که ماده جهان از هیچ ناشی نشده است.

کتاب معماری زبان و ذهن در فلسفه ویتگنشتاین

آنتونی کنی
آنتونی کنی (سر آنتونی جان پاتریک کنی)(Sir Anthony John Patrick Kenny) (متولد ۱۶ مارس ۱۹۳۱) فیلسوف تحلیلی اهل انگلستان است. او در حوزه فلسفه ذهن، فلسفه باستان و فلسفه قرون وسطی، فلسفه دین، فلسفه اخلاق و فلسفه ویتگنشتاین فعالیت دارد. او و پیتر گیچ سهم عمده‌ای در بسط توماس‌گرایی تحلیلی دارند. او رئیس سابق فرهنگستان بریتانیا و انجمن سلطنتی فلسفه است. همچنین استاد فلسفه دانشکده اکستر و ترینیتی آکسفورد بوده و بعد استاد کالج بالیول در همان دانشگاه شد و در نهایت نایب رئیس دانشگاه آکسفورد شد...
دسته بندی های کتاب معماری زبان و ذهن در فلسفه ویتگنشتاین
قسمت هایی از کتاب معماری زبان و ذهن در فلسفه ویتگنشتاین (لذت متن)
ویتگنشتاین می گوید: « اگر از من بپرسید تفاوت بین شطرنج و نحو زبان در چیست، پاسخ می دهم: صرفا در استعمالشان. اگر انسان هایی می بودند که همچون مهره های شطرنج می جنگیدند، آن گاه ژنرال ها قواعد شطرنج را برای پیش بینی به کار می بردند »

سه دهه نخست پربارترین دوره زندگی ویتگنشتاین بودند. او دو کتاب بلند ملاحظات فلسفی و گرامر فلسفی ( ۶۶) را نوشت ولی منتشر نکرد. او علنا چندین آموزه ویژه رساله را کنار گذاشت: از باور به اتم های منطقی یا جستجوی زبانی منطقا مفصل بندی شده و مستور در زبان متعارف، دست برداشت. کانون علاقه اش از فلسفه منطق به فلسفه ریاضیات تغییر یافت، و مفصلا در باب ماهیت اثبات ریاضی و استقرای ریاضی، در باب کلیت و بی نهایت در ریاضیات می نوشت. فلاسفه ریاضیات گاهی بر سر این موضوع بحث می کنند که آیا شاخه های جدید ریاضیات به دست ریاضیدانان کشف یا خلق می شوند. بنا بر موضع فلاسفه رئالیست، ریاضیدان کاشف است؛ بنا بر رای ساختگرا، ( ۶۷) ریاضیدان خالق است. در این هنگام ویتگنشتاین قاطعانه طرفدار ساختگراهاست. او به وایزمن می گوید: « تاریخ را می توان ساخت یا نوشت، اما ریاضیات تنها ساختنی است. » او تصور می کرد فرگه رئالیست دوراهی نادرستی ارائه کرده بود: یا ریاضیات صرفا با نشانه های روی کاغذ سروکار دارد یا آن نشانه ها مابازاء چیزی هستند. امکان سومی وجود دارد که ویتگنشتاین با بررسی بازی شطرنج نشان داد. این بازی در باره مهره های چوبی نیست و، با این حال، مهره ها مابازاء چیزی نیستند؛ دلالت و اهمیت هر مهره منوط به قواعد حرکتش است.

ویتگنشتاین از سال ۱۹۳۰ به این سو تقریبا هر ساله درسگفتارهایی در کمبریج ارائه می داد. بسیاری از شاگردانش این درسگفتارها را توصیف کرده اند. آن ها در اتاق های تقریبا خالی از اثاثیه او نگه داشته می شدند، اتاقی که برای مدتی مشهودترین اثاثیه آن پنکه ای بود که برای تحت الشعاع قرار دادن صدای پیانوی همسایه نصب شده بود. ویتگنشتاین با شلوار فلانل، ژاکتی چرم و پیراهنی یقه باز در صندلی راحتی اش می نشست. از هیچ یادداشت یا نوشته ای استفاده نمی کرد، بلکه با مسائل فلسفی با صدای بلند کلنجار می رفت، و شرح و توضیحاتش را سکوت های طولانی و پرسشگری پرشور و حرارتش از مخاطبش قطع می کرد. او از این کلاس ها خسته می شد، و پس از آن ها برای استراحت به سینما می رفت، و در ردیف جلوی لژ با خوردن پیراشکی مجذوب فیلم می شد. ژانر مورد علاقه اش وسترن بود، درست همان طور که خواندنی های مورد علاقه اش داستان های پلیسی بدون تظاهر و تکلف روشنفکرانه بود. یک بار گفت نمی داند چطور کسی که مجلات پلیسی می خواند می تواند به خواندن ژورنال فلسفی ذهن ( ۶۸) « با همه ناتوانی و بیهودگی اش » روی بیاورد.