1. خانه
  2. /
  3. کتاب می‌روم که به کنسرت برسم

کتاب می‌روم که به کنسرت برسم

نویسنده: شمس لنگرودی
4 از 1 رأی

کتاب می‌روم که به کنسرت برسم

I'm going to get to the concert
انتشارات: افق
٪5
255000
242250
معرفی کتاب می‌روم که به کنسرت برسم
«می‌روم که به کنسرت برسم» رمانی نوشته‌ی شمس لنگرودی، شاعر و نویسنده نام‌آشنای معاصر است؛ روایت سفری درونی به دل انزوا، مرگ، خاطره و رهایی؛ روایتی از انسانی که در آستانه‌ی پایان، به زندگی نگاه دوباره‌ای می‌اندازد و در میان سکوت، می‌کوشد معنای بودن را دوباره پیدا کند.
داستان از یک انباری تاریک، پرغبار و شلوغ آغاز می‌شود؛ جایی که راوی، مردی میانسال و گوشه‌گیر، از جهان بیرون کناره گرفته است. او در تنهایی خود با بوها، صداها و خاطراتی روبه‌رو می‌شود که مثل موجی پیاپی به ذهنش هجوم می‌آورند. در میان این خلوت، خاطره‌ی بازگشت به خانه‌ی پدری دوباره جان می‌گیرد؛ خانه‌ای که در آن همه چیز میان عشق و خشونت، سنت و آزادی، و زندگی و مرگ در نوسان است. راوی، در حالی که از مرگ می‌ترسد و در جست‌وجوی معنای زندگی است، به گذشته پناه می‌برد؛ به صدای مادری مهربان و اهل موسیقی، و پدری خشن و سلطه‌جو که حضورش هنوز در هر گوشه‌ی خانه احساس می‌شود. انباری، پناهگاهی است برای تفکر، اما هم‌زمان به زندانی بدل می‌شود که راوی را در میان ترس و امید نگه می‌دارد. موسیقی و شعر، تنها پنجره‌هایی هستند که از دل این تاریکی به بیرون گشوده می‌شوند؛ جایی که هنوز زندگی جریان دارد. در مسیر ذهنی و پرپیچ‌وخم راوی، گذشته و حال در هم می‌آمیزند. او با مرادخان، زری و دیگر سایه‌های زندگی‌ خودش روبه‌رو می‌شود و آرام‌آرام درمی‌یابد که کنسرتی که قصد رفتن به آن را دارد، شاید کنسرتی واقعی نباشد، شاید استعاره‌ای از آشتی با خویشتن باشد، یا همان نقطه‌ای که در آن، مرگ و زندگی به هم می‌رسند.
داستان، خواننده را به سفری در ذهن راوی می‌برد؛ ذهنی که در آستانه مرگ و در دل انزوا در جستجوی معنا، رهایی و درکی نو از هستی است. راوی با نگاهی شاعرانه به زندگی و تلاش برای معنا دادن به آن، خواننده را با خود همراه می‌کند. بازگشت او به خانه پدری، حضور در میانه‌ی تضاد سنت و مدرنیته، آزادی و سلطه‌گری، زیبایی و خشونت است. در کنار این تضادها، موسیقی و خاطرات کودکی نقش کلیدی در روایت دارند. شمس لنگرودی با زبانی شاعرانه، فشرده، موسیقایی و پر از تصاویر حسی، حال و هوای شخصیت اصلی را به خوبی به تصویر می‌کشد و تجربه‌ای میان شعر و داستان خلق می‌کند که در عین سادگی، پر از احساس است.
«می‌روم که به کنسرت برسم» با زبانی لطیف و شاعرانه مرز میان واقعیت و خیال را از میان برمی‌دارد؛ راوی مرگ را نه پایان، بلکه فرصتی برای تأمل در زیستن می‌بیند.
درباره شمس لنگرودی
درباره شمس لنگرودی

محمد تقی جواهری گیلانی (شمس لنگرودی) در سال ۱۳۲۹ در محله آسید عبدالله لنگرود متولد شد. وی در دبستان کورش و دبیرستان‌های امیرکبیر، ملی محمدیه و خیام شهر لنگرود تحصیل کرد و در سال ۱۳۴۸ دیپلم ریاضی گرفت. علاقه پدر به شعر و کتابخوان بودن مادر سبب شد که به شعر و ادبیات علاقه‌مند شود و در سال ۱۳۴۶ اولین شعرش که تقلیدی از اشعار نادر نادرپور بود در هفته‌نامه امید ایران چاپ شد. وی در سال ۱۳۵۴ به تهران رفت و در دبیرستان دخترانه خوارزمی مشغول به تدریس ادبیات فارسی شد ولی پس از چند ماه به دلایل سیاسی از کار اخراج شد و به رشت بازگشت. نخستین دفتر شعرش رفتار تشنگی را با هزینه شخصی در سال ۱۳۵۵ منتشر کرد. خود او معتقد است که انتشار این کتاب در واقع خداحافظی با دوره خاص فکری و زیبایی‌شناسی و آغازی دیگر در نوع تفکر ادبی او بوده‌است. در سال ۱۳۵۸ با فرزانه داوری ازدواج می‌کند و در همان سال از محل کارش در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تهران که دو سال در آنجا مشغول به کار بود، اخراج می‌شود.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب می‌روم که به کنسرت برسم" ثبت می‌کند