ویلسون: فکر میکنی تیرانداز ماهری هستی؟
مایک: من یه حرفهایم.
ویلسون: قلب اینجاست... (اشاره میکند.) درست زیر این نشون روی پلیورم. اشتباه نزنی، باشه؟ نمیخوام زخمی بشم. میخوام بمیرم.
مایک: فکر میکنی دارم شوخی میکنم؟
ویلسون: امیدوارم شوخی نکنی.
مایک: تو یه بچه پرروی بیشعور و نفهمی! درست مثل برادرت. این حماقت انگار تو خونوادهتون موروثیه.
ویلسون: اون خال... اونجاش رو دیدی؟
مایک: کجا؟
ویلسون: یه جای خیلی خصوصی. بعید میدونم این اواخر اونجا رو دیده باشی. واسه همینه مدی دنبال یه جوونتر رفته.
مایک: (فریادزنان) گم شو بیرون!