رمان «چشمها بهترین بخشاند» نوشتهی مونیکا کیم، که در سال ۲۰۲۴ منتشر شد، یکی از متفاوتترین تریلرهای وحشت روانشناختی سالهای اخیر است؛ اثری که با رویکردی فمینیستی و تیره، مرز میان تروما، هویت و خشونت را در قالب داستانی پراضطراب و کابوسوار بازتعریف میکند. کیم در نخستین اثر خود تصویری پیچیده از تجربه نسل دوم کرهای-آمریکایی ارائه میدهد و از دل شکافهای خانوادگی و فشارهای فرهنگی، روایتی الهامگرفته از وحشت بدنی و خشونت روانشناختی خلق میکند که بیش از آنکه بر شوکدادن تکیه کند، بر لایهبرداری از رنجهای فروخورده استوار است. داستان حول حالوهوای زندگی جیوون شکل میگیرد؛ دانشجوی جوانی که در بحبوحهی بحران خانوادگیاش، تلاش میکند تعادل را حفظ کند، در حالی که مادر افسرده و خواهر کوچکش هر روز بیش از پیش به او وابسته میشوند. ورود مردی به زندگی مادر، فضای خانواده را بیش از پیش آشفته میکند و احساس ناامنی، خشم و گسست فرهنگی را در جیوون تشدید میکند. همین وضعیت است که او را به مرزهای جدیدی از اضطراب، وسواس و فروپاشی روانی نزدیک میسازد. کیم با دقتی روانشناختی نشان میدهد چگونه ناامیدی، فشارهای فرهنگی مهاجران، و تنشهای نسلی میتوانند درونیترین لایههای روح را دگرگون کنند و واقعیت شخصی فرد را به لرزه بیندازند. یکی از محورهای اصلی رمان، وحشت فمینیستی است؛ وحشتی که از بدن زنانه آغاز میشود، اما به ساختارهای فرهنگی تعلق دارد. کیم در این اثر نشان میدهد زنان آسیایی چگونه در جوامع غربی میان انتظارات خانوادگی، نگاههای تبعیضآمیز و سوژهسازی جنسی گرفتار میشوند. نگاه استعاری او به «چشم»-در معنای نظارت، میل، سلطه و هویت-بهتدریج تبدیل به موتیفی پررنگ میشود که نهتنها وضعیت روانی را، بلکه جایگاه اجتماعی زن شرقی در فرهنگ غربی را بازتاب میدهد. این لایه فمینیستی، کتاب را از یک تریلر صرف به تحلیلی از خشونت نمادین و فشارهای فرهنگی تبدیل میکند. بعد مهم دیگر رمان، تروما و فروپاشی خانوادگی است. کیم بدون اغراق یا ملودراما، نشان میدهد که چگونه رهاشدگی هیجانی، ناامنی کودکی و بار مسئولیتی که بر دوش فرزندان خانوادههای مهاجر گذاشته میشود، میتواند ساختار هویت را بازنویسی کند. این کتاب بیش از آنکه دربارهی ترس باشد، دربارهی زخمهایی است که به شکل ترس بروز میکنند؛ زخمهایی که در سکوت، شخصیت را از درون میخورند و مرز میان واقعیت و توهم را کدر میسازند. رمان در لایهای دیگر، نقدی مستقیم بر نژادپرستی پنهان و فتیشسازی زنان آسیایی ارائه میدهد. کیم با ظرافت نشان میدهد چگونه رفتارهای ظاهرا بیضرر یا طنزآمیز، ریشه در ساختارهایی عمیقتر از سلطه و جسمانگاری دارند. این نگاه، نه خطابهای اخلاقی بلکه تجربهای زیسته است؛ تحلیلی که از خلال زندگی شخصیتها آشکار میشود و بهتدریج ستون روایت را شکل میدهد. از نظر سبکی، کیم نثری تند، تصویری و روان ارائه میدهد و توانسته است ریتمی پیوسته از اضطراب خلق کند؛ اضطرابی که نه از صحنههای بیرونی، بلکه از درون ذهن و حافظه شخصیتها میجوشد. برخی خوانندگان ممکن است روایت سوررئال و کابوسگونه کتاب را چالشبرانگیز بیابند، اما همین کیفیت است که آن را از بسیاری از تریلرهای سطحی متمایز میکند. در نهایت، «چشمها بهترین بخشاند» یک رمان وحشت ساده نیست؛ اثری است درباره هویت، زنانهبودن، خشونت فرهنگی و سایههای تروما. مونیکا کیم با این کتاب ثابت میکند که صدایی تازه و قدرتمند در ژانر وحشت مدرن ظهور کرده است-صدایی که عمق روان را بر ترس لحظهای ترجیح میدهد و وحشت را به ابزاری برای فهم جهان درونی نسلهای مهاجر تبدیل میکند.
درباره مونیکا کیم
مونیکا کیم، نسل دوم آمریکاییهای کرهایتبار است که در محله کرهایها در لسآنجلس زندگی میکند. او خوردن چشم ماهی و دیگر خرافات کرهای را از مادرش که در سال ۱۹۸۵ از سئول به لسآنجلس مهاجرت کرده بود، آموخته است.