کتاب آبی ها

Abi-ha
کد کتاب : 17376
شابک : 978-9640230121
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 128
سال انتشار شمسی : 1401
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب آبی ها اثر سعید تشکری

کتاب آبی‌ها نوشته سعید تشکری رمانی تاریخی در دو جلد، درباره پزشکی مسیحی به اسم زکریای رومی است که در زمان هارون‌الرشید زندگی می‌کند و محضر امام هشتم شیعیان می‌رسد.
زکریای رومی در شهر هالینوبلس (حرّان) به دنیا آمده است و شهرش را بسیار دوست دارد، اما وقتی هارون الرشید او را احضار می‌کند، مجبور است دیر انطاکیه را ترک کند و به سمت دربار هارون برود. هارون مامورانی را برای بردن زکریا می‌فرستد اما وقتی او می‌فهمد امام رضا (ع) در مدینه است، مسیرش را دور از دید ماموران طوری تغییر می‌دهد که بتواند به دیدن امام مسلمانان برود.
سعید تشکری در این رمان روایتگر زندگی و احوال پزشکی مسیحی است که به دنبال پیشوا و الگوی کامل زمانه خود می‌گردد. او می‌خواهد خود را از حیطه قدرت راهبان برهاند و هم عشق زمینی و هم عشق آسمانی را درباید.

کتاب آبی ها

سعید تشکری
سعید تشکری (زاده ۱۳۴۲) نویسنده، کارگردان رمان‌نویس ایرانی است. نویسنده و کارگردان فارغ‌التحصیل ادبیات نمایشی عضو کانون ملی منتقدان تئاتر عضو بین‌المللی کانون جهانی تئاتر ITCA مدرس ادبیات نمایشی و داستاننویسی رمان‌نویس چاپ مقالات در مطبوعات در حوزهی ادبیات و هنر چاپ آثار در حوزهی رمان -ادبیات نمایشی ساخت فیلم و نگارش سریالهای تلویزیونی نگارش نمایشنامه‌های رادیویی در اداره کل نمایش رادیو بیش از ۴۰ کتاب از تشکری منتشر شده‌است.
قسمت هایی از کتاب آبی ها (لذت متن)
روزهای زیادی گذشته بود و علی بن شعیب همچنان برای یافتن همو که مولایش فرمان داده بود، اطراف مدینه را می گشت. حتی تا شهرهای دورتر نیز رفته بود و پی جوی یافتن زکریا شده بود. زکریا اما سعی کرده بود هر جایی که می رسد، نشانی از خود به جای نگذارد. ناشناخته به هر شهری و محله ای قدم گذاشته بود، اما خیلی ها می توانستند فرق میان زکریای رومی را با یک عرب به خوبی تشخیص دهند، هرچند لباس اعراب را پوشیده باشد و سعی کرده باشد به لهجهٔ آن ها صحبت کند. علی بن شعیب باید به مدینه بازمی گشت و خبرهایی را که گرفته بود به گوش مولایش علی بن موسی می رساند. در راه کاروانی را دید که اتراق کرده بودند. خستگی سفر و دوندگی های یافتن زکریا در این مدت حسابی بر او اثر کرده بود. می خواست که درد پاهایش را نادیده بگیرد، می خواست به روی خودش نیاورد که گاهی درد بی امانش می کند، می خواست تا نیافتن زکریای رومی همهٔ درد جسم و جانش را بی خیال شود، اما امان از درد که این اجازه را به او نمی داد.