کتاب «مغز مردانه» نوشته لوان بریزندین، نخستینبار در ژانویه ۲۰۱۱ توسط انتشارات هارمونی/کراون منتشر شد و بهسرعت به یکی از بحثبرانگیزترین و در عین حال پرفروشترین آثار عامهفهم علوم اعصاب تبدیل شد. بریزندین، عصبپزشک و استاد بالینی، که پیشتر با کتاب «مغز زنانه» شناخته شده بود، در این اثر تلاش میکند همان نگاه طولعمر محور را به دنیای ذهنی و زیستی مردان توسعه دهد و توضیح دهد که چگونه هورمونها، ساختار مغز، نیروهای تکاملی و تجربههای زندگی از لقاح تا پیری، الگوهای رفتاری، عاطفی و شناختی مردان را شکل میدهند. این کتاب با اتکا به پژوهشهای گسترده علوم اعصاب و روانشناسی رشد، روایت میکند که مغز مردان نه یک ساختار ثابت، بلکه سیستمی پویا است که در هر مرحله از زندگی زیر نفوذ موجهای متفاوت هورمونی قرار میگیرد و همین چرخههای زیستی به تفاوتهای قابل مشاهده در زبان بدن، واکنش عاطفی، تمایلات جنسی، رقابتجویی، ریسکپذیری و حتی شکلگیری روابط اجتماعی منجر میشود. بریزندین کتاب را با دوران جنینی آغاز میکند؛ جایی که قرار گرفتن جنین مذکر در معرض هورمونهای آندروژنی نخستین تأثیرات را بر معماری عصبی میگذارد و مسیر رشد بعدی را جهت میدهد. او سپس مسیر را به سالهای پرآشوب نوجوانی میبرد؛ زمانی که تستوسترون همچون موجی عظیم وارد میدان میشود و مغز را دوباره سیمکشی میکند، حساسیت به سلسلهمراتب اجتماعی را افزایش میدهد، ریسکپذیری و تکانهمحوری را تشدید میکند و رفتارهای مرتبط با جذابیت، هویت جنسی و نقشپذیری اجتماعی را شکل میدهد. در ادامه، بریزندین به دوره جوانی و سالهای «جفتیابی» میپردازد؛ مرحلهای که در آن میل جنسی، هورمونها و انتخاب شریک در مرکز عملکرد مغز مردانه قرار میگیرد و بسیاری از پاسخهای رفتاری-از انگیزش، دنبالکردن هدف، تا حساسیت به رقابت و جذابیت-ریشهای زیستی مییابند. او مفهوم معروف «مغز زیر کمربند» را توضیح میدهد و نشان میدهد که چرا رفتار جنسی مردان ترکیبی از بیولوژی، تکامل و فشارهای اجتماعی است. بخش دیگری از کتاب به دگرگونی گستردهی مغز پس از پدر شدن اختصاص دارد. بریزندین با استناد به پژوهشهای نورواندوکرینولوژی توضیح میدهد که مردان، برخلاف تصور رایج، هنگام تولد فرزند دچار تغییرات هورمونی واقعی میشوند؛ کاهش تستوسترون، افزایش وازوپرسین و اکسیتوسین همگی فرایند پیوند و گرایش به مراقبت را تقویت میکنند و در برخی موارد حتی الگوهای عاطفی مرد را از رقابت بیرونی به مراقبت درونی تغییر میدهد. در بخشهای پایانی کتاب، او به زندگی عاطفی مردان بالغ، سازوکارهای پردازش احساسات، نحوه مواجهه با استرس، شکلگیری روابط بلندمدت و تحولات مغزی دوران میانسالی و پیری میپردازد، و توضیح میدهد که چگونه هر مرحله مجموعهای تازه از اولویتها و پاسخهای احساسی را تولید میکند. یکی از نکات برجسته کتاب این است که بریزندین تلاش میکند علم مغز را به مسائل روزمره زندگی پیوند بزند: سوءتفاهمهای عاطفی در روابط، تفاوت در نحوه بیان احساسات، تفاوت در شیوه حل تعارض، یا اینکه چرا برخی رفتارهای مردانه-از تمرکز بر فضا و حرکت گرفته تا حساسیت به رقابت-ریشه در معماری عصبی دارند. همین جنبهی کاربردی باعث شده که بسیاری از خوانندگان کتاب را مفید، قابلفهم و روشنکننده بدانند، بهخصوص در زمینه فهم روابط زن و مرد. با این حال، کتاب از انتقاد نیز دور نمانده است. برخی دانشمندان معتقدند که بریزندین گاهی نتایج پژوهشها را بیش از حد تعمیم میدهد و تفاوتهای فردی یا تأثیرات فرهنگی و اجتماعی را کمرنگ میکند. برخی نیز به خطر «جبرگرایی بیولوژیک» اشاره میکنند، جایی که رفتار انسان بیش از حد به هورمونها تقلیل پیدا میکند. با اینهمه، حتی منتقدان نیز اذعان دارند که کتاب به طرح پرسشهای مهم کمک کرده و راه را برای گفتوگو درباره تعامل ژرف میان زیستشناسی و رفتار باز کرده است. در مجموع، «مغز مردانه» اثری خواندنی و برانگیزاننده است که تصویری پویا، منسجم و علمی از تحول ذهن مردانه در طول عمر ارائه میدهد. کتاب در عین حال که ساده و قابلفهم است، مخاطب را به این فکر وامیدارد که چه میزان از آنچه «شخصیت»، «رفتار» یا «تفاوت جنسیتی» مینامیم، ممکن است ریشه در زیستشناسی داشته باشد و چه میزان محصول فرهنگ و تجربه است-و همین پرسشهاست که کتاب را ارزشمند و ماندگار کرده است.
درباره لوآن بریزندین
لوان بریزندین، M.D.، (زاده 30 دسامبر 1952) یک دانشمند آمریکایی، یک عصب روانپزشک است که هم محقق و هم پزشک و استاد دانشگاه کالیفرنیا، سان فرانسیسکو (UCSF) است. او نویسنده دو کتاب است: مغز زن (2006) و مغز مرد (منتشر شده در سال 2010).