کتاب نبرد با شیاطین 6

رمان «اسرار هیولایی»، ششمین جلد از مجموعه‌ی «نبرد با شیاطین» نوشته‌ی دارن شان، در سال ۲۰۰۷ منتشر شد و ادامه‌ای مستقیم بر حوادث پراضطراب «دیو همخون» است. این جلد بار دیگر خواننده را با گریبز گریدی همراه می‌کند، نوجوانی که اکنون ناگزیر است با پیامدهای نفرین خانوادگی و تغییر وحشتناک گرگینه‌گون خود دست و پنجه نرم کند. شان در این بخش داستان را با شتابی بیشتر، لحنی تاریک‌تر و مخاطراتی گسترده‌تر پیش می‌برد؛ گویی که پس از مقدمه‌ی طولانی جلد پنجم، این‌بار انفجار کامل وحشت و آشوب رخ می‌دهد. ماجرا از همان نقطه‌ی پایان باز «دیو همخون» آغاز می‌شود. گریبز که در ماه کامل به گرگینه تبدیل شده بود، با پیامدهای فاجعه‌بار این دگرگونی روبه‌رو می‌شود؛ او به اجبار شاهد مرگ عزیزان و ویرانی‌هایی است که خودش، هرچند ناخواسته، به بار آورده است. احساس گناه و هراس او را در می‌نوردد و حتی زمانی که شکل انسانی‌اش را بازمی‌یابد، دیگر نمی‌تواند از بار مسئولیت اعمال هیولایی‌اش بگریزد. این تضاد میان انسانیت و هیولابودن، درون‌مایه‌ای محوری در کل روایت به شمار می‌آید. شان سپس دامنه‌ی تهدیدها را فراتر از خانواده و دوستان گریبز می‌برد و پای مخاطراتی جهانی را به میان می‌کشد. شیاطین با قدرتی بی‌سابقه از شکاف‌ها وارد دنیای انسان‌ها می‌شوند و وحشتی آخرالزمانی را رقم می‌زنند. صحنه‌های نبرد، خون‌ریزی و هجوم موجودات جهنمی به شهرها با توصیف‌های پرجزئیات و تکان‌دهنده نوشته شده‌اند و فضایی به وجود می‌آورند که بی‌شباهت به کابوس‌های آخرالزمانی نیست. این بار نه‌فقط گریبز و خانواده‌اش، بلکه کل بشریت در خطر نابودی قرار دارد. شخصیت‌های فرعی چون بیل-ای و درویش همچنان حضور دارند و با کشمکش‌های روانی و روابط خانوادگی داستان را عمیق‌تر می‌کنند، اما یکی از مهم‌ترین چهره‌های تازه، جونی سوان است؛ مشاوری مرموز که در جلد پنجم معرفی شد و اینجا نقش پررنگ‌تری در آشکار شدن رازها دارد. او با دوگانگی‌هایش هم‌زمان نجات‌دهنده و تهدیدگر به منبعی از ابهام و بی‌اعتمادی تبدیل می‌شود. این پیچیدگی اخلاقی موجب می‌شود داستان تنها درباره‌ی نبرد خیر و شر نباشد، بلکه درباره‌ی انتخاب‌ها، فریب‌ها و مسئولیت‌های خاکستری هم باشد. مضامین اصلی کتاب در ادامه‌ی آثار پیشین است اما ابعادی وسیع‌تر پیدا می‌کند. نفرین خانوادگی گریدی‌ها حالا به موضوعی فراتر بدل شده و نمادی از سرنوشت شومی است که می‌تواند هر لحظه بر فرد یا جامعه سایه افکند. کشمکش گریبز با هویت دوگانه‌اش، پرسشی اساسی درباره‌ی مرز میان انسانیت و هیولا بودن پیش می‌کشد. هم‌چنین مفهوم آخرالزمان و نابودی جمعی، وحشت را از سطح فردی به سطح جهانی ارتقا می‌دهد. از نظر نقاط قوت، «اسرار هیولایی» با ریتم سریع، صحنه‌های اکشن بی‌امان و اوج‌گیری خشونت و ترس، هیجان خواننده را تا پایان حفظ می‌کند. لحظات احساسی و تراژیک نیز در میان آشوب جای می‌گیرند و شخصیت گریبز را از صرفا یک قهرمان نوجوان به چهره‌ای تراژیک و چندلایه تبدیل می‌کنند. بااین‌حال، برخی ممکن است شدت توصیفات خشونت‌آمیز و خونین را بیش از حد بدانند و همچنین شتاب بالای روایت فرصت کمتری برای عمق‌یافتن جزئیات روانی باقی می‌گذارد.
در نهایت، «اسرار هیولایی» نقطه‌ی عطفی در مجموعه‌ی «نبرد با شیاطین» است. این کتاب با گسترش ابعاد تهدید و کشاندن داستان از سطح کابوس‌های شخصی به مرحله‌ی نابودی جهانی، دایره‌ی وحشت را وسیع‌تر می‌کند و در عین حال پرسش‌های بنیادینی درباره‌ی هویت، مسئولیت و انتخاب پیش پای خواننده می‌گذارد. اگر جلد پنجم مقدمه‌ای برای فروپاشی بود، جلد ششم همان فروپاشی در مقیاس بزرگ است؛ تلاشی جسورانه برای نشان دادن اینکه حتی در بدترین تاریکی‌ها، مرز میان انسان و هیولا چقدر شکننده و لرزان است.