کتاب نبرد با شیاطین 9

جلد نهم مجموعه‌ی «نبرد با شیاطین» اثر دارن شان با عنوان «فریادی از تاریکی» در سال ۲۰۰۹ منتشر شد و همچون دیگر بخش‌های این مجموعه، ترکیبی از وحشت، فانتزی تاریک و تأملات فلسفی در بستر یک روایت پرهیجان را ارائه می‌دهد. این جلد به‌ویژه به دلیل تمرکز بر ماهیت شیاطین و پرده‌برداری از ابعاد کیهانی نبرد میان انسان و تاریکی، جایگاهی متمایز در کل مجموعه دارد. داستان بار دیگر از زاویه‌ی دید گریبز گریدی روایت می‌شود. او اکنون درگیر نبردی است که نه‌فقط بر سر بقا، بلکه بر سر حقیقتی بزرگ‌تر در جریان است. «فریادی از تاریکی» با صحنه‌هایی آغاز می‌شود که در آن گریبز، درویش و شانون در میانه‌ی دنیای شیاطین گرفتار شده‌اند و می‌کوشند راهی برای رهایی بیابند. اما خیلی زود روشن می‌شود که این سفر صرفا برای بقا نیست؛ بلکه مسیری است برای کشف رازهایی که در پس نبرد دیرینه‌ی انسان و شیاطین نهفته است. در طول روایت، گریبز بیش از هر زمان دیگری با پرسش‌های بنیادین روبه‌رو می‌شود. او با موجوداتی مواجه می‌شود که به‌نوعی تجسم تاریکی مطلق‌اند و در عین حال، به او تصویری تازه از کیهان و جایگاه انسان ارائه می‌دهند. در این جلد، مفاهیمی چون «خلأ»، «آفرینش» و «ماهیت هستی» به میان کشیده می‌شوند و لایه‌ای فلسفی بر وحشت همیشگی مجموعه افزوده می‌شود. دارن شان در این اثر تلاش می‌کند نشان دهد که شیاطین تنها هیولاهایی برای ترساندن نیستند، بلکه نمادی از بی‌معنایی، پوچی و بی‌ثباتی جهان‌اند؛ چیزی که شخصیت‌ها باید با آن روبه‌رو شوند، حتی اگر هیچ پاسخ روشنی وجود نداشته باشد. همزمان، گریبز در کشاکش میان انسانیت و قدرت‌های ماورایی خود گرفتار است. نفرین گرگینه بودن همچنان در او حضور دارد و این بار با پرسش از «ماهیت اختیار» گره می‌خورد: آیا او انتخابی دارد یا صرفا بازیچه‌ی تقدیری است که از آغاز برایش نوشته شده؟ همین تقابل میان اختیار و سرنوشت، تاریکی و امید، به خط اصلی تنش داستان بدل می‌شود. از نظر روایی،«فریادی از تاریکی» سرشار از صحنه‌های پرتنش و تصاویر زنده است. دارن شان با مهارتی خاص دنیای شیاطین را می‌سازد: مکانی بی‌انتها، بی‌نظم و هراس‌انگیز، جایی که قوانین طبیعت شکسته‌اند و هر گام می‌تواند به فاجعه بینجامد. این فضا نه‌تنها بستر رخدادهاست، بلکه بازتابی از آشفتگی درونی شخصیت‌ها نیز هست. شخصیت‌های فرعی همچون درویش و شانون نیز در این جلد نقش مهمی ایفا می‌کنند. رابطه‌ی گریبز با درویش، که ترکیبی از اعتماد، شک، عشق خانوادگی و خشم است، به نقطه‌های تازه‌ای می‌رسد و خواننده بیش از پیش درمی‌یابد که هیچ پیوندی در این جهان پایدار نیست. حضور شانون نیز بعدی انسانی‌تر به روایت می‌دهد، چراکه او نماینده‌ی کسانی است که بدون نفرین خانوادگی یا قدرت‌های ویژه، صرفا با شجاعت و سرسختی در نبرد باقی مانده‌اند. پایان کتاب با حال‌وهوایی مبهم و تعلیق‌آمیز همراه است. گریبز و همراهانش نه‌تنها به پاسخ‌های نهایی نمی‌رسند، بلکه بیشتر در تاریکی فرو می‌روند، گویی هر کشف تازه دروازه‌ای به پرسشی بزرگ‌تر می‌گشاید. این پایان‌بندی بار دیگر مهارت دارن شان را در نگه‌داشتن خواننده بر لبه‌ی هیجان نشان می‌دهد و پلی می‌سازد برای آخرین جلد مجموعه.
در مجموع،«فریادی از تاریکی» جلدی است که وحشت بیرونی را با تأملات فلسفی در هم می‌آمیزد. این کتاب به‌جای تمرکز صرف بر نبردهای خونین، ذهن خواننده را به سوی پرسش‌هایی درباره هستی، معنا و مرز میان انسان و هیولا سوق می‌دهد. اگرچه همچنان پر از صحنه‌های هیجان‌انگیز و لحظات دلهره‌آور است، اما ارزش اصلی آن در عمق مفهومی‌اش نهفته است. برای خوانندگانی که مجموعه‌ی «نبرد با شیاطین» را دنبال کرده‌اند، این جلد نقطه‌ای کلیدی است که نشان می‌دهد داستان صرفا درباره‌ی شیاطین و گرگینه‌ها نیست، بلکه درباره‌ی رویارویی انسان با تاریکی درونی و جهانی است که پاسخ‌های آسانی ندارد.