کتاب آشنایی با هنر دقیق خواندن

The Thinker's Guide to How to Read A Paragraph
بر اساس مفاهیم و اصول تفکر انتقادی
کد کتاب : 17848
مترجم :
شابک : 978-9642071807
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 100
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2006
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : 10 اردیبهشت

معرفی کتاب آشنایی با هنر دقیق خواندن اثر ریچارد پل


خوانندگان ماهر کورکورانه نمی خوانند ، بلکه آگاهانه و عامدانه می خوانند. آنها یک دستور کار یا هدف دارند. هدف آنها ، همراه با ماهیت آنچه می خوانند ، نحوه خواندن آنها را تعیین می کند. آنها در موقعیت های متفاوت به روش های مختلف برای رسیدن به اهداف گوناگون می خوانند. البته خواندن یک هدف تقریبا جهانی دارد: این است که بفهمیم نویسنده چه موضوعی برای گفتن دارد. نحوه خواندن شما باید تا حدودی با آنچه می خوانید مشخص شود. خوانندگان اندیشمند برای مثال یک کتاب درسی را با ذهنیت متفاوتی نسبت به یک مقاله در یک روزنامه می خوانند. علاوه بر این ، خوانندگان اندیشمند ، کتاب درسی ای در زمینه زیست شناسی را متفاوت از کتاب درسی ای در زمینه ی تاریخ می خوانند. ذهن بازتابنده با تفکر بازتابی در مورد تفکرش ، آن را بهبود می بخشد. به همین ترتیب ، با تفکر بازتابی در مورد نحوه خواندن ، خواندن خود را بهبود می بخشد. بین شناختی (تفکر) و فراشناختی (تفکر در مورد تفکر) به جلو و عقب حرکت می کند. کمی جلو می رود ، سپس به پشت خود حلقه می زند تا عملکردهای خود را بررسی کند. رد پاهای خود را بررسی می کند. این باعث می شود بستر مناسبی فراهم شود. این نحوه از خواندن بالاتر از خود می رود و بر خود نظارت دارد. یکی از مهمترین توانایی هایی که یک متفکر می تواند داشته باشد ، توانایی نظارت و ارزیابی تفکر خود در هنگام پردازش تفکر دیگران است. هنگام خواندن ، ذهن بازتابنده چگونگی خواندن خود را نظارت می کند. اساس این توانایی این است که دانش چگونگی عملکرد ذهن هنگام خواندن را داشته باشیم. با شناختن این موضوع ، باید بدانیم که ابزارها و مهارتهای اصلی خواندن برای خواندن هر متن اساسی ای وجود دارد. این ابزارها و مهارتها محور این کتاب راهنما هستند.

کتاب آشنایی با هنر دقیق خواندن

قسمت هایی از کتاب آشنایی با هنر دقیق خواندن (لذت متن)
دانش در «نظام» هایی از معناها وجود دارد که منشکنند از انگاره های اولیه انگاره های ثانوی، و انگاره های پیرامونی هرسه ی این ها متقابلا به هم مربوطند، سه دایرهی تودرتو را تصور کنید که در مرکز آن ها دایره ی کوچکتری است به نشانه ی انگاره های اولی، و دورش را دایروی بزرگتر انگاره های ثانوی احاطه کرده، و دایره ی بیرونی هم انگاره های پیرامونی است. انگاره های اولی در مرکز، توضیح دهندهی انگاره های ثانوی و پیرامونی است. وقتی به منظور دستیابی به دانش چیزی می خوانیم، اول از همه باید بر انگاره های اولی اشراف پیدا کنیم چون در حکم کلید درک تمام انگاره های دیگرند. علاوه بر این، وقتی به درکی اجمالی از انگاره های اولی برسیم، می توانیم به تدریج در درون آن نظام تفکر کنیم، و وقتی بتوانیم در درون نظامی بیندیشیم. آن نظام در ذهن مان معنادار خواهد شد.

مثلا وقتی در رشتی گیاه شناسی یاد میگیریم همه ی گیاهان از سلول هایی تشکیل شده اند، باید این انگاره را ربط بدهیم به اینکه همه ی حیوانات هم سلولهایی دارند (واقعیتی که موقع خواندن رشته ی زیست شناسی یاد میگیریم)، آن وقت می توانیم به شباهت ها و تفاوت های سلول های گیاهان با سلول های جانوران توجه کنیم. یا مثلا رابطه میان روانشناسی و جامعه شناسی را در نظر بگیرید. روان شناسی اصولا به رفتار فرد می پردازد درحالی که توجه جامعه شناسی بیشتر به رفتار گروه است، اما کیفیات روان شناختی فرد بر نحوه ی طرف شدن او با هنجارهای گروه اثر می گذارد، و در عین حال نحوه ی طرف شدن فرد با مشکلات و فرصت ها را هم گروه های اجتماعی تعیین می کنند. یافتن و فهم انگاره های بنیادی این دو رشته و مربوط کردن این انگاره ها در روند خواندنی باعث می شود بهتر بفهمیم روان شناسی و جامعه شناسی چطور در زندگی ما در هم تنیده شده اند.