«خاکسپاری اسپوزیتو» نمایشنامهای تکپردهای از رونالد ریبمن است که نخستینبار در سال ۱۹۷۰ و بهعنوان بخشی از مجموعه «عبور از مکانهای عجیب و غریب» منتشر شد؛ اثری کوتاه اما فشرده که مانند ضربهای مستقیم، مخاطب را به قلب تجربهی سوگ، بیعدالتی و بیگانگی اجتماعی میبرد. ریبمن در این نمایش کوچک، جهانی کامل از رنج و پرسشهای اخلاقی را به شکلی عریان و بیواسطه پیش روی تماشاگر قرار میدهد. بستر داستان، مراسم تشییع جنازه پسر خانواده اسپوزیتو است؛ جوانی مهاجر و از طبقه کارگر که در جنگ ویتنام جان باخته. پدر، آقای اسپوزیتو، آرایشگری فروتن و نجیب، در برابر تابوت پسرش میایستد و مونولوگی سوزناک و پیوسته ایراد میکند؛ پرسشی بلند از جهانی که به نظر میرسد به درد او بیاعتناست. او در سخنانش مدام از فاصله میان روایتهای رسمی-میهنپرستی، وظیفه ملی، شرافت جنگ-و تجربهی واقعی فقدان حرف میزند، تجربهای که برای او نه مفهومی انتزاعی، بلکه شکافی عمیق در زندگیاش است. جنگی که برای جامعه شاید یک تیتر خبری باشد، برای او فاجعهای است که خانهاش را ویران کرده. ریبمن از خلال سکوتهای کوتاه بستگان و پاسخهای نیمهمحسوس آنها، بر جمعی بودن سوگ و اضطراب مهاجرت تأکید میکند. خانوادهای که در میانهی فرهنگی تازه و اغلب بیتفاوت، ناگهان با بحرانی روبهرو میشود که نه تنها احساس فقدان، بلکه ترسی پنهان از فراموش شدن را به همراه دارد. نمایش، پدر را در مرکز قرار میدهد، اما پشت صحنه، سایهی سنگین تجربه مهاجرت، توقعات اجتماعی، و نادیدهانگاری تاریخی طبقات پایین و اقلیتها حضور دارد. اسپوزیتو، در ظاهر یک فرد تنهاست، اما صدایش صدای بیشمارانی است که فقدانشان هرگز به رسمیت شناخته نمیشود. در لایههای زیرین متن، ریبمن نقدی تند اما ظریف بر گسست میان ارزشهای اعلامشده اجتماعی و واقعیت خشونتبار جنگ ارائه میدهد. او نشان میدهد چگونه طبقات فرودست و خانوادههای مهاجر بیشترین بار جنگ را بر دوش میکشند، بیآنکه سهمی از قدرت یا امکان اعتراض داشته باشند. نمایش همچنین تصویری دلخراش از هویت مهاجر ارائه میدهد: تعلقی که نیمهکاره میماند، صدایی که شنیده نمیشود، و غمی که برای جامعه میزبان چندان اهمیتی ندارد. با این حال، همین بیصدایی، در لحظه مونولوگ پدر، به قدرتی اخلاقی تبدیل میشود؛ نوعی شهادت دادن در برابر فراموشی، اصراری بر اینکه مرگ یک انسان-حتی اگر در آمار جنگ گم شود-حق دارد شنیده و ثبت شود. قدرت اصلی نمایش در شدت احساسی و تمرکز بیوقفهاش بر صدای پدر است؛ انتخابی که تراکم عاطفی اثر را افزایش میدهد، گرچه ممکن است برای برخی مخاطبان از حیث درامپردازی محدود به نظر برسد. شخصیتهای فرعی عمدتا در سایه میمانند و ساختار تکپردهای فرصتی برای تنوع روایی نمیدهد، اما همین اقتصاد روایی، وضوح اخلاقی و اثرگذاری متن را تقویت میکند. در نهایت، «خاکسپاری اسپوزیتو» نه فقط مرثیهای برای پسری از دست رفته، بلکه یادآوری تلخی است از هزینههای انسانی جنگ و مسئولیت اخلاقی جامعه در برابر رنج گروههایی که معمولا دیده نمیشوند. کوتاه است، اما طنینش بلند و ماندگار.
درباره رونالد ریبمن
رونالد یرت ریبمن (Ronald Burt Ribman) نویسنده، شاعر و نمایشنامهنویس امریکایی متولد ۲۸ مه ۱۹۳۲ و اهل شهر نیویورک است، ابتدا در کالج بروکلین و سپس در دانشگاه ادبیات پیتسبرگ تحصیل و مدرک دکترای خود را در رشته ادبیات انگلیسی از همان دانشگاه دریافت کرده است.