کتاب خانه ای در شیراز

Parker Pyne Investigates
کد کتاب : 13141
مترجم :
شابک : 978-9643638702
قطع : پالتویی
تعداد صفحه : 221
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1935
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : 21 آبان

ماجراهای پارکر پاین
Parker Pyne investigates
کد کتاب : 2661
مترجم :
شابک : 9786002910561
قطع : پالتویی
تعداد صفحه : 266
سال انتشار شمسی : 1392
سال انتشار میلادی : 1935
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 21 آبان

معرفی کتاب ماجراهای پارکر پاین اثر آگاتا کریستی

کتاب "ماجراهای پارکر پاین" یک مجموعه داستان کوتاه است که توسط آگاتا کریستی نوشته شده و اولین بار توسط ویلیام کالینز و پسران در نوامبر 1934 در انگلستان منتشر شده است.

این مجموعه شامل دوازده داستان است که کاراکتر جیمز پارکر پین را نیز شامل می شود.

این کتاب همچنین شامل اولین حضور شخصیت های Ariadne Oliver و Miss Felicity Lemon است که هر دو در کتاب های بعدی به روابط کاری با هرکول پوآرو ادامه خواهند داد.

جیمز پارکر پین یک کارمند بازنشسته دولت است که خود را "کارآگاه قلب" می داند. او با تبلیغ خدمات خود در ستون "شخصی" تایمز ، در کنار منشی خود خانم لیمون ، پروژه های جدیدی را استارت می زند.

شش داستان اول مربوط به حل پرونده های پین در انگلیس است ، در حالی که شش داستان دوم جزئیات تعطیلات پین را بیان می کند ، جایی که او امیدوار است مجبور به انجام کار کارآگاهی نباشد تا در نهایت به دیگران کمک کند.

کتاب ماجراهای پارکر پاین

آگاتا کریستی
آگاتا کریستی، زاده ی ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ و درگذشته ی ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶، نویسنده ی انگلیسی داستان های جنایی و ادبیات کارآگاهی بود.آگاتا کریستی با نام اصلی آگاتا مری کلاریسا میلر در شهر تورکی در ناحیه ی دوون انگلستان به دنیا آمد. پدر آمریکایی اش فردریک میلر نام داشت. مادرش کلارا بومر انگلیسی و از خانواده ای اشرافی بود. آگاتا به دلیل آمریکایی بودن پدر می توانست تبعه ی ایالات متحده نیز باشد، ولی هرگز از آن کشور تقاضای تابعیت نکرد. آگاتا دارای یک خواهر و یک برادر بود که هر دوی آن ها از وی بزرگ تر بودند.آ...
قسمت هایی از کتاب ماجراهای پارکر پاین (لذت متن)
با رسیدن میوه، یادداشتی هم کنارش گذاشته بودند. او تکانی خورد، اما دستخط با آن یکی که مایه ترسش شده بود تفاوت فاحشی داشت. این بار دستخط زیبا و به سبک انگلیسی بود. او با خونسردی نامه را گشود. محتویات آن بسیار جالب بود: « گرچه در دلفی نمی توان با « اراکل » ( ۱۲) افسانه ای مشاوره داشت، مشورت با آقای « پارکر پاین » ( ۱۳) امکان پذیر است. » بریده ای از روزنامه که در آن یک آگهی تبلیغاتی بود و عکس پاسپورتی دوست کچلش که صبح را با او گذرانده بود، به یادداشت ضمیمه شده بود. خانم ژوپیترز بریده روزنامه را دو بار خواند که در آن نوشته بود: « اگر شاد نیستید، با آقای پارکر پاین مشورت کنید. » خیلی خوشحال شد. خدا جواب دعایش را داده بود. شتابان با دستخطی ناخوانا بر روی تکه ای کاغذ که از کیفش درآورده بود نوشت: « کمکم کنید. می توانید ده دقیقه دیگر بیرون هتل با من ملاقاتی داشته باشید؟ »

خانم ژوپیترز نفس نفس زنان گفت: « بودن شما در اینجا مثل این است که از بهشت هدیه ای دریافت کرده باشم. اما چطور حدس زدید که در مخمصه افتاده ام؟ می خواستم جواب این سوال را بدانم. » آقای پارکر پاین به نرمی گفت: « از چهره تان خانم. بلافاصله تشخیص دادم که اتفاقی افتاده، اما چه اتفاقی افتاده، منتظرم خودتان بگویید. » سیل اشک از چشمان زن سرازیر شد. نامه را به دست آقای پارکر پاین داد و او هم زیر نور چراغ قوه جیبی اش آن را خواند و گفت: « سند مهمی است. خیلی جالب توجه است. در این مدرک یک نکته اصلی وجود دارد... » اما خانم ژوپیترز حال و حوصله این را نداشت که درباره نکته های مهم نامه صحبت کند. فقط به این فکر می کرد که باید برای ویلارد عزیزش چه کار کند. آقای پارکر پاین برای تسلی دادن او شروع به تعریف زندگی راهزنان یونانی کرد و اینکه آن ها باید خیلی مراقب اسیرشان می بودند، چون برای آن ها حکم معدن طلای بالقوه را داشت. بالاخره با این حرف ها به تدریج توانست زن را آرام کند.

آن ها می دانند به محض اینکه ویلارد نجات پیدا کند، هیچ چیز جلودار شما نخواهد بود که کل منطقه را خبردار کنید و همین مسئله باعث می شود آدم حدس بزند که آن ها برای چنین حرکتی خودشان را از قبل مهیا کرده باشند. » - خب، چه کار می خواهید بکنید؟ آقای پارکر پاین لبخندی زد: « تصمیم دارم نقشه ام را پیاده کنم. » او به اطراف سالن غذاخوری نگاهی انداخت. آنجا خالی بود و درهای ورودی نیز بسته بود. - خانم ژوپیترز، جواهرسازی در آتن است که متخصص ساختن جواهرات بدلی است؛ جواهرات بدلی دست اول و حسابی. صدایش به نجوا تبدیل شد: « من تلفنی با او تماس می گیرم. او می تواند امروز عصر خودش را به اینجا برساند و یک کلکسیون از کارهای سنگش را بیاورد که همگی عالی و فاخر هستند. »