برترین نویسندگان در «ادبیات بریتانیا»



در این مطلب به تعدادی از برجسته ترین نویسندگان بریتانیایی می پردازیم که آثارشان، جایگاهی ماندگار را در هنر ادبیات برای آن ها به ارمغان آورده است.

بریتانیا در طول تاریخ کهن خود، نویسندگان برجسته و تأثیرگذار پرتعدادی را به ادبیات جهان عرضه کرده که آثارشان، دوره های تاریخی مختلف و سبک های ادبی گوناگون را در بر می گیرد. برخی از مشهورترین نقل قول ها، شخصیت های داستانی که شهرتشان از کتاب ها فراتر رفته، و روایت هایی که دهه هاست مخاطبین را مسحور خود نگه داشته، توسط نویسندگان بریتانیایی به میراث ادبی دنیا افزوده شده است.

 

 

«ادبیات بریتانیا» با تاریخی بیش از هزار سال، همیشه به رشد و گسترش خود ادامه داده است. در این مطلب به تعدادی از برجسته ترین نویسندگان بریتانیایی می پردازیم که آثارشان، جایگاهی ماندگار را در هنر ادبیات برای آن ها به ارمغان آورده است.

 

 

 

ویلیام شکسپیر

 

اکنون بیش از 450 سال از تولد «شکسپیر» می گذرد اما این شاعر و نمایشنامه نویس افسانه ای همچنان به عنوان شناخته شده ترین نویسنده ی بریتانیایی در نظر گرفته می شود. «شکسپیر» در آثارش حدود 1700 کلمه و اصطلاح جدید را به وجود آورد که هنوز در زبان انگلیسی به کار گرفته می شوند. او کار خود را به عنوان نمایشنامه نویس و بازیگر در لندن آغاز کرد، اگرچه زادگاهش شهر «استرادفورد» بود؛ شهری که هنوز بسیاری از نمایشنامه های «شکسپیر» در آن روی صحنه می رود. طبق اطلاعات موجود، «شکسپیر» در سال 1616 از دنیا رفت و اغلب دارایی هایش را برای دخترش «سوزانا» به ارث گذاشت. 

اطلاعات کمی درباره ی جنبه های مختلف زندگی «شکسپیر» و همچنین چگونگی شکل گیری زندگی حرفه ای او وجود دارد. تمام چیزی که از این اطلاعات می توان فهمید این است که «ویلیام شکسپیر» در طول 20 سال، نمایشنامه هایی را خلق کرد که گستره ی کامل عواطف و افکار انسان را به شکلی بی سابقه برای مخاطبین به تصویر می کشد.

 

پدر، روز و شب آزارم می دهد؛ هر ساعتی به ناگاه یک رفتار بسیار زشت از او سر می زند که مایه ی دردسر همه می شود. من این را تحمل نخواهم کرد. شوالیه های ملتزم رکابش، خودسر شده اند و خودش سر هر چیز جزئی سرزنشمان می کند. وقتی که از شکار برگشت، با او حرف نخواهم زد؛ بگویید که ناخوشم. شما خوب می کنید اگر، برخلاف گذشته، در خدمتگزاری سستی نشان دهید؛ جوابگوی آن خودم خواهم بود. از کتاب «شاه لیر»

 

 

 


 

 

 

 

جین آستین

 

نوشتن درباره ی زنان در زمانه ی این نویسنده به هیچ وجه مرسوم نبود، به همین خاطر چندان تعجب برانگیز نیست که نویسنده ی توانایی که امروز با نام «جین آستین» می شناسیم، رمان هایش را بدون ذکر نام واقعی اش به انتشار می رساند. کتاب های او به زندگی قشر ثروتمند و طبقه ی متوسط جامعه ی انگلیس می پردازد. ابتدا کتاب «عقل و احساس» از راه رسید، اما همه ی آثار بعدی «آستین» نیز با موفقیت های گسترده همراه شدند؛ آثاری همچون کتاب های «اِما»، «منسفیلد پارک»، «ترغیب» و البته کتاب «غرور و تعصب» که «آستین» آن را «فرزند عزیز» خود نامید، و همچنان به عنوان یکی از پرطرفدارترین رمان ها در بریتانیا شناخته می شود.

 

سیزده سال از مرگ لیدی الیوت گذشته بود و این دو نفر هنوز همسایه و دوست صمیمی بودند. یکی‌شان بیوه مرد ماند، و دیگری بیوه زن. لیدی راسل سن و سالی داشت، شخصیتش قوام پیدا کرده بود، و دستش هم حسابی به دهانش می رسید... خب، این که اصلا به فکر ازدواج مجدد نبود از نظر مردم مسئله ای به حساب نمی آمد، چون به طور کلی موقعی که زنی ازدواج مجدد می کند، مردم بی خود و بی جهت ناراحت می شوند، حتی بیشتر از موقعی که آن زن ازدواج مجدد نمی کند. اما مجرد ماندن سِر والتر، علل دیگری داشت... کافی است بدانیم که سِر والتر هم مثل هر پدر خوب دیگری (بعد از یکی دو بار ناکامی در خواستگاری های خیلی خیلی نامعقول) به خودش فخر می فروخت که محض خاطر دخترهای عزیزش مجرد باقی می ماند. از کتاب «ترغیب»

 

 

 


 

 

 

 

چارلز دیکنز

 

از «سرود کریسمس» گرفته تا «الیور تویست»، آشنا نبودن با داستان های ماندگار «دیکنز» کار سختی به نظر می رسد! این نویسنده یکی از نمادهای اصلی ادبیات در «دوره ی ویکتوریا» به حساب می آید. او در آثارش، سختی های زندگی معاصر را در قالب سرنوشت شخصیت هایی فراموش نشدنی به تصویر می کشید. «دیکنز» همچنین علاقه ی زیادی به تئاتر داشت—چه نوشتن و چه اجرا—و در سال 1851 نمایشی را در مقابل «ملکه ویکتوریا» اجرا کرد.

 

مردهایی که نمی توانستند صورت حساب ها و بدهی های خود را بپردازند، به بیگاری در چنین جاهایی محکوم می شدند. زن ها و بچه هایی که خانه ای نداشتند، برای کار و زندگی به نوانخانه ها می آمدند. بچه هایی که خانواده ای نداشتند و جلو در خانه ها رها شده بودند، روزهای زیاد و طولانی به کار در کارخانه های بطری شویی مشغول بودند. مطلب خوب و زیبایی درباره ی نوانخانه ها وجود ندارد که بتوان گفت. قهرمان ما، الیور تویست، در چنین جایی قدم به این دنیا گذاشت. از کتاب «الیور تویست»

 


 

 

 

 

خواهران برونته

 

 

«برونته ها» در خانه ای مختص به کارکنان کلیسا در دشت های «یورکشایر» زندگی می کردند. همانطور که می دانید، آن ها سه خواهر بودند: «شارلوت»، زاده ی سال 1816؛ «امیلی»، زاده ی سال 1818؛ و «آن»، زاده ی سال 1820. آن ها نیز مانند «جورج الیوت»، برای انتشار اثر از نام های مستعار مردانه استفاده می کردند. داستان های «خواهران برونته» به دلیل پرداختی منحصر به فرد و بی سابقه به عواطف و احساسات، که تا پیش از آن چندان مرسوم و مورد اقبال نبود، توجهات جامعه ی ادبی و مخاطبین را به خود جلب کردند. همه ی آن ها در جوانی از دنیا رفتند اما در زمان حیات کوتاه خود، برخی از محبوب ترین و مشهورترین رمان ها در «ادبیات انگلیس» را نوشتند؛ رمان هایی همچون «جین ایر» اثر «شارولت»، «بلندی های بادگیر» اثر «امیلی»، و «مستأجر وایلدفل هال» اثر «آن».

 

 

 

 

من و مری چه روزهای خوشی را سپری می کردیم. با وسایل خیاطی‌مان کنار بخاری می نشستیم، یا وسط تپه های بوته زار می پلکیدیم، یا پای درخت بید مجنون (که تنها درخت درست و حسابی باغ بود) ول می گشتیم، و با خودمان و پدر و مادرمان از خوشبختی آینده حرف می زدیم، از کارهایی که قرار بود بکنیم، جاهایی که قرار بود ببینیم، و چیزهایی که قرار بود بخریم. این دنیای جذابی که برای خودمان تصور می کردیم، هیچ مبنای محکمی نداشت جز ثروتی که منتظر بودیم بعد از تعبیر شدن آرزوهای تاجر محترم به طرف ما سرازیر شود. پدرمان هم دست کمی از ما نداشت. فقط وانمود می کرد که زیاد جدی نمی گیرد. از کتاب «اگنس گری»

 

 


 

 

 

 

جورج اورول

 

این نویسنده که «اریک آرتور بلر» نام داشت، اندکی قبل از انتشار نخستین اثرش در سال 1933 یعنی کتاب «آس و پاس در پاریس و لندن»، نام مستعار «جورج اورول» را برای خود برگزید. او تا زمان انتشار نخستین رمان برجسته اش، کتاب «مزرعه حیوانات» در سال 1945، نام خود را به عنوان یک روزنامه نگار معتبر و پرکار مطرح کرده بود. «اورول» در این شغل، به موضوعاتی همچون مستعمرات بریتانیا، کارگران بیکار، جنگ های داخلی و کمونیسم می پرداخت، و تمام این موضوعات در آثار ادبی اش نیز نمودی آشکار پیدا کردند. کتاب «مزرعه حیوانات» نشان دهنده ی باورهای «ضد استالینیِ» او در قالب یک داستان تمثیلی است. چندین سال بعد شاهکار «اورول»، کتاب «1984» انتشار یافت و جایگاهی تزلزل ناپذیر را در «ادبیات بریتانیا» و جهان به «اورول» بخشید.

 

 

بشر، یگانه دشمن واقعی ماست. بشر را از صحنه دور سازید، ریشه ی گرسنگی و بیگاری تا ابد خشک می شود. ‫بشر، یگانه مخلوقی است که مصرف می کند و تولید ندارد. نه شیر می دهد، نه تخم‬ می گذارد، ضعیف تر از آن است که گاوآهن بکشد و سرعتش در دویدن به حدی نیست که‬ ‫خرگوش بگیرد. با این حال ارباب مطلق حیوان است. اوست که آن ها را به کار می گمارد، و از‬ ‫دسترنج حاصله فقط آن قدر به آن ها می دهد که نمیرند، و بقیه را تصاحب می کند. از کتاب «مزرعه حیوانات»‬‬‬‬‬‬‬‬‬

 

 

 


 

 

 

 

ویرجینیا وولف

 

«وولف» که از پیشگامان «ادبیات مدرن» به حساب می آید، در مجموع نُه رمان، یک مجموعه داستان کوتاه، دو زندگینامه و پنج مجموعه نقد و مقاله و گزیده ای از خاطرات شخصی اش را به چاپ رساند. این ایده که زنان برای دست یافتن به برابری اجتماعی، به آزادی و استقلال فکری و مالی نیاز دارند—ایده ای که در کتاب جریان ساز «اتاقی از آن خود» مطرح شد—«وولف» را به بنیان گذار «نقد ادبیِ فمینیستیِ مدرن» تبدیل می کند. 

او در رمان «ارلاندو» نیز به مسائل مربوط به جنسیت می پردازد و این ایده را مطرح می کند که نقش های جنسیتی در واقع مفاهیمی تحمیل شده توسط جامعه هستند. «وولف» با پس زدن محدودیت های حاکم بر قالب رواییِ سنتی، سبکی غیرخطی در نگارش نثر را به کار گرفت تا بر جنبه های روانشناختی شخصیت هایش—به خصوص در رمان های «خانم دَلُوِی» و «به سوی فانوس دریایی»—تأکید کند. 

 

اما برای رفع این مسئله می توانم به شما نشان دهم که چگونه و از کجا به این ایده درباره ی اتاق و پول رسیده ام. سعی می کنم در حضور شما رشته ی افکاری که مرا به این فکر انداخت، به طور کامل و آزادانه توضیح دهم. شاید اگر من ایده ها و پیش داوری های پنهان این توضیحات را آشکار کنم، متوجه خواهید شد که قدری به زن و قدری به داستان مربوط می شود. در هر صورت، وقتی موضوعی تا این حد بحث برانگیز است—و یا مسئله ای درباره ی جنسیت است—معنی اش این است که نمی توان به بیان حقیقت امیدوار بود. تنها می توان نشان داد که چه چیز باعث شده چنین ایده ای شکل بگیرد. از کتاب «اتاقی از آن خود» 

 

 

 


 

 

 

 

جی آر. آر. تالکین

 

«تالکین» استاد زبان شناسیِ تاریخی در دانشگاه آکسفورد بود، و البته داستان سرایی استثنایی که بیش از هر چیز به خاطر خلق دو اثر جاودان خود، «هابیت» و «ارباب حلقه ها» شناخته می شد. علیرغم طولانی بودن این آثار و استفاده ی او از واژه های کهن و غیرمرسوم در آن ها، زیبایی ماندگاری در این داستان ها به چشم می خورد که ریشه در جهان پیچیده و پرجزئیات آن ها دارد؛ جهانی که علاوه بر در بر گرفتن اسطوره ها و افسانه های مختلف، نگرش های کاتولیک و تجارب «تالکین» در جنگ جهانی اول را نیز در خود جای داده است که باعث شده داستان های این نویسنده، از ژرفایی حیرت انگیز برخوردار باشد.

 

همچنان که می دوید، صدای فریادها بلندتر شنیده می شد، اما صدای شیپور اکنون ضعیف تر و نومیدانه تر به گوش می رسید. فریاد اورک ها، سبعانه و گوش خراش شد و شیپور ناگهان دست از بانگ زدن برداشت. آراگون شتابان از آخرین شیب پایین آمد، اما پیش از این که به دامنه ی تپه برسد، صداها همه خاموش گشت؛ و وقتی به سمت چپ پیچید و به سوی آنان دوید، صدا دور شد، تا آن که سرانجام دیگر هیچ صدایی را نشنید. از مجموعه «ارباب حلقه ها»

 

 

 


 

 

 

 

آگاتا کریستی

 

«کریستی»، شناخته شده ترین نویسنده ی رمان های جنایی در ادبیات بریتانیا (و شاید جهان)، 66 رمان کارآگاهی را به رشته ی تحریر درآورد و دو تن از مشهورترین کارآگاهان ادبی یعنی «هرکول پوآرو» و «خانم مارپل» را خلق کرد. طبق اطلاعات «کتاب رکوردهای گینس»، «کریستی» پرفروش ترین رمان نویس در طول تاریخ است. او به خاطر توانایی کم نظیر خود در خلق داستان های جنایی و پرتعلیق، با لقب «ملکه ی جُرم و جنایت» شناخته می شود. کتاب های «قتل در قطار سریع السیر شرق» و «شبح مرگ بر فراز نیل» از جمله آثار برجسته ی «آگاتا کریستی» به حساب می آیند که اقتباس های سینمایی موفقی نیز از آن ها صورت پذیرفته است.

 

ولی دوست خوبی بود، و ته دلش آدم رئوف و مهربانی بود. ولی مواظب بود این رأفت و مهربانی را بروز ندهد. مردی بود که خانم مارپل تحسینش می کرد و برایش احترام قائل بود. از مرگش افسوس می خورد و با خودش می گفت خدا کند رنج زیادی نکشیده و مرگش آسان بوده باشد. حالا مرده و لابد جسدش را می سوزانند و در صندوق مرمر بزرگ و زیبایی می گذارند. نمی دانست اصلا ازدواج کرده یا نه. خودش هیچ وقت اشاره ای به زن و بچه نکرده بود. خانم مارپل با خودش گفت: «تنها بوده، یا آن قدر زندگی شلوغ و گرفتاری داشته که احساس تنهایی نمی کرده؟» از کتاب «الهه انتقام»

 

 

 


 

 

 

 

آرتور کانن دویل

 

«آرتور کانن دویل» بیش از هر چیز به عنوان خالق کارآگاه «شرلوک هولمز»، یکی از مشهورترین و پرطرفدارترین شخصیت های خیالی در تمام اعصار، شناخته می شود. این نویسنده که در عرصه های داستان نویسی، روزنامه نگاری و پزشکی فعالیت می کرد، نه تنها داستان های کارآگاهی بلکه عاشقانه های تاریخی و اجتماعی نیز می نوشت. کارآگاه مشهور او اولین بار در داستان «اتود در قرمز لاکی» به مخاطبین معرفی شد. این رمان در ابتدا سه بار با پاسخ منفی ناشرین مواجه شد اما در نهایت به عنوان ضمیمه ی فصل کریسمس برای یک مجله، به انتشار رسید. کارآگاه نابغه، نه چندان مؤدب اما دوست داشتنیِ «آرتور کانن دویل»، همچنان در قالب داستان ها و اقتباس های نمایشی و تصویری، به مسحور کردن نسل های مختلف مخاطبین ادامه می دهد.

 

هیچ اشاره ای به آن باشگاه شکار محلی نشده، واتسون، فقط یک پزشک روستایی، همان طور که تو با ذکاوت فراوان متوجه شدی. فکر می کنم استنتاج های من کاملا موجه است. ولی در مورد صفت هایی که به کار بردم—اگر درست به خاطرم باشد، خوش قلب، عاری از جاه طلبی، و حواس پرت—به تجربه دریافته ام که در این دنیا فقط از آدم های خوش قلب قدردانی می شود، فقط آدم های عاری از جاه طلبی کارشان را در لندن رها می کنند تا به روستا بروند، و فقط آدم های حواس پرت بعد از یک ساعت انتظار در خانه ات، عوضِ کارت ویزیت، عصایشان را جا می گذارند. از کتاب «درنده باسکرویل»

 

 

 


 

 

 

 

جی. کی. رولینگ

 

«رولینگ» خالق مجموعه ی بی نهایت موفقِ «هری پاتر» است: هفت کتابی که داستان قهرمان نوجوان و نبردش برای نجات دنیا از جادوگر پلید، «ولدمورت»، را روایت می کند. جهانی که «رولینگ» خلق کرد—به خصوص مدرسه ای که در مرکز داستان قرار دارد و با نام «مدرسه ی علوم و فنون جادوگری هاگوارتز» شناخته می شود—هم قوه ی تخیل کودکان و هم بزرگسالان را به تسخیر خود درآورد. اگرچه رمان های «رولینگ» از نظر مؤلفه های ادبی، با آثار سایر نویسندگان ذکر شده در این مطلب هم‌تراز تلقی نمی شود، اما او بی شک یکی از مشهورترین و تأثیرگذارترین نویسندگان بریتانیایی در عصر مدرن است و به همین خاطر، شایستگی قرار گرفتن در میان بزرگان ادبیات بریتانیا را دارد. 

 

هری هیچ شباهتی به سایر اعضای خانواده اش نداشت. عمو ورنون، مرد درشت هیکلی بود با گردن کوتاه و سبیل پرپشت مشکی. خاله پتونیا، زنی لاغر و استخوانی بود که صورت اسبی کشیده ای داشت. دادلی نیز بور و چاق بود و پوست سرخ و سفیدی داشت. اما هری ریزنقش و لاغر بود با چشم های سبز درخشان و موهای مشکی پرکلاغی که همیشه نامرتب بود. عینکی با شیشه های گرد به چشم می زد و روی پیشانی اش جای زخم کوچک و ظریفی به شکل صاعقه خودنمایی می کرد. از مجموعه «هری پاتر»