از زمانی که انسان ها شروع به نوشتن کردند، چارچوب ها یا «جنبش هایی» وجود داشته که بر سَبک و نوع نگارش نویسندگان تأثیرگذار بوده است. این جنبش ها معمولا بازتابی از رویدادهای جهانی مهم مانند جنگ ها، تحولات در ساختار اجتماعی یا تغییرات در جایگاه قدرت بودهاند.
وقتی اثری را مطالعه می کنیم که نمایندهی یک جنبش خاص است، آن اثر در واقع تحت تأثیر رویدادها و مفاهیمی به وجود آمده که در زمانهی نویسنده، بر سایر اتفاقات و موضوعات چیرگی داشته است. «جنبش های ادبی» اغلب بخشی از یک «جنبش هنریِ» بزرگتر هستند که موسیقی، هنرهای تجسمی و فیلم را نیز در بر می گیرد.
درک بهتر از جنبش های ادبی به ما کمک می کند که نویسندگان و آثار مورد علاقهمان را بهتر بشناسیم، و همچنین چارچوب هایی را برای ما آشکار می کند که می توانیم از طریق آن ها، اثر خودمان را به شکلی ساختارمندتر و هوشمندانهتر خلق کنیم. از همین رو در این مطلب قصد داریم به برخی از جنبش های ادبی بپردازیم که بر زمانهی خود و همچنین نسل های بعدی، تأثیری چشمگیر داشتهاند.
رمانتیسیسم
نویسندگانِ «رمانتیک» که چهره هایی پیشگام همچون «ویلیام وُردزوُرث» و «امیلی دیکنسون» در میان آن ها به چشم می خورد، اغلب از مضامین شخصی، خیالانگیز و عاطفی در آثار خود استفاده می کردند. این جنبش به کاوش در پیامدهای فاصله گرفتن از چارچوب های کاملا منطقمحورِ «عصر روشنگری» می پرداخت، و همینطور فاصله گرفتن از قواعد سفت و سختی که در آثار مربوط به جنبش های «کلاسیسیسم» و «نئو-کلاسیسیسم» در مرکز توجه بود. به همین خاطر، بسیاری از آثار «رمانتیک» امروزه آشنا و قابل همذاتپنداری جلوه می کنند چون مضامین شخصی، خیالانگیز و عاطفی در بسیاری از آثار امروزی، اهمیت فراوانی دارد.
«رمانتیسیسم» جنبش جالبتوجهی است چون حقایقی بنیادین را دربارهی انسانیت آشکار می کند. یکی از این حقایق این است که ما احساسی از نوستالژی را نسبت به گذشته تجربه می کنیم. یک نویسندهی «رمانتیک»، به احتمال خیلی زیاد پدیدهای «اصیلتر» را به مدرنیتهی صنعتیِ حاکم بر جهان خود ترجیح می دهد. علاوه بر این، اندوهی عمیق در جنبش «رمانتیسیسم» به چشم می خورد؛ اندوه ناشی از این که نمی توان چرخ های تاریخ را از حرکت رو به جلو بازداشت، و همچنین نمی توان جلوی تغییر دنیای پیرامون را گرفت.
مدرنیسم
جهش ناگهانی در توسعهی صنعتی جهان در اواخر قرن نوزدهم، در کنار عوامل دیگر، باعث ایجاد تغییراتی در دغدغه های ادبی شد و نویسندگانی همچون «ویرجینیا وولف»، «تی. اس. الیوت» و «ازرا پاوند»، الگویی متفاوت با گذشته را در شیوهی روایت داستان های خود به کار گرفتند.
«جریان سیال ذهنِ» به کار گرفته شده توسط «ویرجینیا وولف»، با شرح های عینی و غیرشخصی که در آثار نویسندگانی همچون «جورج الیوت» به چشم می خورد، تفاوت های آشکاری داشت و تئوری هایی همچون ایدهی «آنری برگسون» را به کار می گرفت که بیان می کرد تجربهی زیستهی ما از زمان، با مفهوم علمی آن متفاوت است. درک ما از این که واقعیت چگونه ساخته شده است، به شکلی چشمگیر توسط هنرمندان «مدرنیست» تغییر پیدا کرد؛ هنرمندانی که نگاهی شکگرایانه نسبت به نهادهای قدرت و اطلاعاتِ بهظاهر «قابلاتکا» داشتند.
شاعران جنگ جهانی اول
این مورد احتمالا بیش از آن که یک «جنبش» باشد، یک گروه ادبی است، اما گروهی بسیار مهم: هنرمندان این گروه، هنر شعر را از اعماق ویرانه های خونآلودِ فرانسه بیرون کشیدند و هراس های جنگ را آنقدر بیپرده به مخاطبین خود نشان دادند که تمام رویاهای «رمانتیک» دربارهی شوالیه ها و قهرمانان که همچنان از دوره های قبلی برجا مانده بود، در هم شکست. شاعر انگلیسی، «ویلفرد اووِن»، یکی از چهره های شاخص این گروه بود که در بیست و پنج سالگی، هنگام نبرد در جبهه های «جنگ جهانی اول» جانش را از دست داد.
نسل بیت
چه به آن ها علاقه داشته باشیم و چه نه، گروه تشکیل شده توسط «جک کروآک»، «الن گینزبرگ» و «ویلیام اس. باروز» بدون تردید یکی از تأثیرگذارترین جنبش های ادبی در قرن بیستم بود. در حالی که جنبش های تجربیِ دیگر مانند «اولیپو» و «تصویرگرایی» تأثیرات زیادی بر ادبیات داشتند، «جنبش بیت» از محدوده های ادبیات فراتر رفت و به شکل های مختلف بر جهان تأثیر گذاشت. تعداد زیادی از مخاطبین جوان، «نسل بیت» را صدایی برای رهایی از محدودیت های سفت و سخت جامعه، و جنبشی «پادفرهنگی» در نظر می گرفتند که در مقابل ساختارهای شکل گرفته پس از «جنگ جهانی دوم» ایستاده بود.
در همین حال، کتاب «ناهار لخت» اثر «باروز» و کتاب «زوزه» اثر «گینزبرگ» به خاطر درگیری با قوانین و محاکمه های مربوط به سانسور، به شهرتی بیش از پیش رسیدند و باعث شکلگیری تحولاتی عمده در صنعت چاپ کتاب شدند. رهایی از سانسور، نگرش سهلگیرانهتر نسبت به مشکلات زندگی و توجه بیشتر نسبت به مسائل مربوط به محیط زیست، تنها برخی از تأثیرات اجتماعی است که به نویسندگان «نسل بیت» نسبت داده می شود.
سوررئالیسم
«سوررئالیسم» را می توان به جهان خواب ها و رویاها تشبیه کرد. نویسندگان این جنبش، تصاویر و ایده های بهظاهر ناهمگون را در هم می آمیختند تا روایت یا ایدهای مشخص را خلق کنند. «آندره برتون» در اثر خود به نام «مانیفست سوررئالیسم»، هدف این جنبش را «بیان ساز و کارهای واقعی اندیشه» اعلام کرد. به همین خاطر، آثار سوررئالیستی را می توان به هزاران شیوهی مختلف، تفسیر و تحلیل کرد. علاوه بر این، تفکرات فلسفی، جایگاه ویژهای در «سوررئالیسم» داشت و بسیاری از نویسندگان این جنبش از آثار فیلسوف آلمانی، «والتر بنیامین»، تأثیر می پذیرفتند.
رئالیسم جادویی پسااستعماری
«پسااستعماری»، واژهای است که لایه های متفاوتی از احساس، تاریخ و معنا در آن نهان شده است. رمان هایی همچون شاهکار «گابریل گارسیا مارکز» یعنی کتاب «صد سال تنهایی»، کشورهایی را به تصویر می کشند که در حال تلاش برای مواجهه و بازیابیِ تاریخ، و هویتِ چندپاره اما در حال شکوفایی خود هستند. «رئالیسم جادویی» از طرف دیگر، به پذیرش پدیده های غیرواقعی، عجیب و کنجکاویبرانگیز اشاره دارد. آمیزش این دو مفهوم با یکدیگر، ادبیات شگفتانگیزی را به وجود آورد که به ژرفای ذهن و قلب انسان ها نفوذ می کرد.
جنبش «رئالیسم جادویی پسااستعماری» که در آمریکای لاتین و هندوستان به محبوبیت رسید، مخاطبین را افسون می کند اما اندوهی عمیق نیز در آن به چشم می خورد، چون مطالعهی آثار این جنبش، مانند خواندن شرحی از تاریخ انسان هاست—با تمامی تراژدی های پنهان و رویدادهای مسحورکنندهی آن.
رنسانس هارلِم
در سال های قبل از «رکود اقتصادی بزرگ»، جنبش «رنسانس هارلِم» از میان گروهی از هنرمندان سیاهپوست جوان همچون «لنگستون هیوز» و «زورا نیل هرستون» سر بر آورد. این جنبش، مفاهیمی همچون «بیان خویشتن» و «توجه به نویسندگانِ اقلیت» را در مرکز توجه قرار داد و این فرصت را در اختیار آن ها گذاشت تا تجربه ها و فرهنگ خود را با مخاطبینِ بیشتری نسبت به گذشته در میان بگذارند. این جنبش همچنین زیر-ژانری به نام «شعر جاز» را ارائه کرد: اشعاری که ریتم و ضرباهنگ خود را با الهام از موسیقی های جاز محبوب در دههی 1920 به وجود می آوردند.
پست مدرنیسم
«پست مدرنیسم» که یکی از جنبش های ادبیِ نسبتا متأخر به حساب می آید، ایدئولوژی «مدرنیسم» را فراتر از محدوه های قبلی آن برد. آثار «پست مدرن» اغلب، معنای خود را از طریق برقراری ارتباط با سایر آثار و همچنین جهان پیرامون خود خلق می کنند. به همین خاطر، جنبه های سیاسی و اجتماعی زیادی در این آثار به چشم می خورد و مفهوم «عصیان»، جایگاهی مرکزی در آن ها دارد. نویسندگان «پست مدرن» که محدودیت های حاکم بر «مدرنیسم» را در آثار خود نمی بینند، تفاسیر اجتماعی و سیاسی را با شوخی های تاریک، و پیوندها و ارجاعات مختلف به سایر آثار هنری در هم می آمیزند.